علائم و نشانه باد پریان چیست,دعای دفع باد پریان یا باد جن

در این پست از سایت ذکر و دعا و فال و تعبیر خواب malakootiha.com علائم و نشانه باد پریان چیست,دعای دفع باد پریان یا باد جن را قرار دادیم .

 

,باد پریان چیست,علائم باد پریان چیست,دعای باد پریان چیست,معنی باد پریان چیست,باد پریان نی نی سایت,باد پریان,باد پریان یعنی چه,باد پریان چیه,باد پريان چيست؟,درمان باد پریان,علائم باد پریان,دعای باد پریان,باد پریان یعنی چی,بیماری باد پریان چیست,بیماری باد پریان,علائم بیماری باد پریان,نشانه های باد پریان,دعای دفع باد پریان,دعا باد پریان,دعای رفع باد پریان

علائم و نشانه باد پریان چیست,دعای دفع باد پریان یا باد جن
علائم و نشانه باد پریان چیست,دعای دفع باد پریان یا باد جن

علائم و نشانه باد پریان چیست,دعای دفع باد پریان یا باد جن

 

علائم و نشانه باد پریان چیست,دعای دفع باد پریان یا باد جن

پریان چه موجوداتی هستند ؟

پری‌ را با جانّ یا جن‌ برابر و هم‌معنا گرفته‌اند و در برخی‌ ترجمه‌های‌ كهن‌ فارسی‌ از قرآن‌ مانند ترجمان‌ القرآن‌، برابر كلمۀ جن‌ و جنّه‌، كلمۀ فارسی‌ پری‌ و پریان ‌را آورده‌اند (مثلاً نک‍ : جرجانی‌، ۳۴؛نیزنک‍ : فرهنگنامه‌…، ۲ / ۶۲۲). در شعر و ادب‌ فارسی‌ نیز آدمی‌ و پری‌ معادل‌ انسان‌ و جان‌ عربی‌ به‌ كار رفته‌ است‌. احمد جام‌ در انس‌ التائبین‌ می‌گوید: «ملك‌ سبحانه‌ و تعالی‌… آدمیان‌ و پریان‌… بیافرید» (ص‌ ۱۸۸-۱۸۹). سوزنی‌ گوید: «… / تا به‌ تازی‌ هست‌ انسان‌ آدمی‌ و جان‌ پری‌» (ص‌ ۲۸۶؛ نیز قس‌: بنوالجانّ و بنی‌ آدم‌ با آدمیان‌ و پریان‌: زنگی‌ بخاری‌، ۶۹، ۷۵).
در اوستا جادو به‌ صورت «یاتو»، و به‌ معنای‌ سحر و ساحری‌، و پیوسته‌ به‌ همراه‌ واژۀ «پئیریكا[۱]» آمده‌ است‌. این‌ واژه‌ در زبان‌ پهلوی «پریگ[۲]‌»، یعنی‌ پری‌ شده‌ است‌ كه‌ جنس‌ مؤنث‌ جادو به‌ شمار می‌رود ( یشتها، ۱ / ۱۳-۱۴؛ تفضلی‌، ۱۰۲).
پری‌ نیز مانند جن‌ و بادجن‌ (دربارۀ انواع‌ بادها و بادجنها و نقش‌ آنها، نک‍ : بلوكباشی‌، ۳۳-۴۳؛ نیز ه‍ د، اهل‌ هوا) اشخاص‌ را می‌زند و به‌ درون‌ او راه‌ می‌یابد و بیمارش‌ می‌كند. كسی‌ را كه‌ پری‌ در او راه‌ یافته‌، و در اختیار خود گرفته‌، و بیمار كرده‌ است‌، اصطلاحاً «پری‌زده‌» (قس‌: جن‌ زده‌، دیوزده‌ و بادزده‌) و «پری‌ گرفته‌» و «پری‌ دیده‌» می‌نامیدند (سوزنی‌، ۲۴۰؛ فرهنگ‌ جهانگیری‌، نفیسی‌، همانجاها؛ لغت‌نامه‌…، ذیل‌ پری‌زده‌). پری‌ گرفته‌ را به‌ درستی‌ معادل‌ پری‌زده‌ و به‌ معنای‌ جن‌زده‌ و مصروع‌ به‌ كار برده‌اند. خاقانی‌ می‌گوید: «خُم‌ چو پری‌ گرفته‌ای‌ یافته‌ صرع‌ و كرده‌ كف‌ / …» (ص‌ ۴۳۰؛ نیز نک‍ : فرهنگ‌ بزرگ‌…، ذیل‌ پری‌ گرفته‌). برخی‌ هم‌ آن‌ را به‌ معنای‌ پری‌ خوان‌ كه‌ از مغیبات‌ خبر دهد، دانسته‌اند (نک‍ : برهان‌ قاطع‌، آنندراج‌، ذیل‌ پری‌ گرفته‌). بلعمی‌ در شرح‌ كاهنان‌ ــ كه‌ اسرار غیب‌ را دانند ــ می‌نویسد: «این‌ كاهنان‌ كه‌ گفتندی‌ ما را پری‌ آید و از چیزها آگاه‌ كند، همچنان‌ كه‌ این‌ مردمان‌ پری‌ گرفتگان‌اند از زن‌ و مرد، چنین‌ گویند كه‌ پری‌ ما را خبر دهد تا مردمان‌ را بگوییم‌» (۲ / ۶۹۴).
پری‌ خوانان‌ جملگی‌ مدعی‌ بودند كه‌ پریان‌ آنها را یاری‌ می‌دهند و از اسرار پنهان‌ آگاه‌ می‌كنند و آنان‌ با كمك‌ پریان‌ به‌ نیروی‌ غیب‌بینی‌ دست‌ یابند و از احوال‌ مردم‌ و غیبیات‌ و گم‌شده‌ها و خیر و شر مطلع‌ گردند و با كارهای‌ ناباورانۀ خود بیماریهای‌ پری‌زدگی‌ یا جن‌زدگی‌ را درمان‌ كنند؛ از این‌رو، پری‌خوانان‌ را كاهن‌ نیز خوانده‌اند (جوینی‌، ۱ / ۸۵؛ فرهنگ‌ جهانگیری‌، ۳(۲) / ۱۲۶؛ آنندراج‌، ۲ / ۹۱۴- ۹۱۵).

پَریْ خوانی‌، یا پری‌ داری‌، كار كسی‌ كه‌ با افسون‌ و وِرد پری‌ (ه‍ م) را فرا خواند و رام‌ و تسخیر خود كند و در بر آوردن‌ خواسته‌هایش‌ او را به‌ كار گیرد. افسونگر یا مُعَزّمی‌ كه‌ به‌ پری‌خوانی‌ می‌پردازد، در گذشته‌ اصطلاحاً پری‌خوان‌، پری‌دار، پری‌بند ( فرهنگ ‌جهانگیری‌، ۳(۲) / ۱۲۵-۱۲۶)، پری‌ افسای‌ و پری‌ سای‌ خوانده‌ می‌شد ( برهان ‌قاطع‌، آنندراج‌، ذیل‌ واژه‌ها) و امروزه‌ آنها را جن‌گیر نامند (نفیسی‌، ۱ / ۴۵۴).

معنی باد پریان چیست ؟

 

علامه مجلسی‌ بنابر حدیثی‌، باد را کنایه‌ از جن‌ گرفته‌، و آن‌ را «باد جن‌» نامیده‌، و بیماری‌ ریح‌ الصبیان‌ یا باد کودکان‌ را در اثر بادِ جن‌ دانسته‌ است‌.

عوارض باد پریان

استاد داوود کتولی در پاسخ این سؤال که دليل اين كه برخي خانم ها باردار نمي شوند چيست؟ میگوید : خانم هايي كه باردار نمي شوند رحم آنان از جنيان آسيب ديده است. (باد پريان) رحم مي‌چرخد به وسيله باد پريان. كمر ضربه سنگين خورده يا بيماريهاي جسمي.

 

 

در طب سنتی گیلانیان فلج شدن (لام بوستن) بر اثر عوارض باد پریان بود. آنها همچنین لرزه ی ناگهانی بدن را براثر عبور عزرائیل از کنارشخص می دانستند. لرزنده نام خدای رابرزبان می آورد و صلوات می فرستاد.

 

در گیلان بیماری غش را از عوارض باد پریان یا آزار اجنه و حلول آنها در بدن بیمار می‌دانند و برای درمان آن معتقدند باید کسی با جسمی آهنی دور بیمار را با بردن نام خدا خط بکشد، زیرا جن از نام خدا و جسم آهنی می‌ترسد و بیمار بلافاصله به هوش می‌آید (بشرا، همانجا).

غَش، نوعی بیماری که سبب بیهوشی و تشنج می‌شود و در باورهای مردمی بیشتر مرتبط با اجنه است. در تعریف غش در لغت‌نامه‌ها آمده که بیماری‌ای عصبی همراه با تشنج و اختلال است و موجب بیهوشی، مدهوشی، بی‌حواسی و خواب سبک می‌گردد (غیاث … ، نفیسی، لغت‌نامه … ، هروی، انوری، ذیل صرع). غش‌کردن، حمله یا صرع، حالتی است که سبب می‌شود تا بیمار بر زمین افتد و کف از دهانش خارج شود و دچار تشنج گردد (جمال‌زاده، ۲۸۶). فرد مبتلا به آن را غشی، مصروع، صرعی، صرع‌دار، صرع‌زده و جن‌زده می‌نامند (همانجا؛ نجفی، ۲ / ۱۰۴۲؛ نفیسی، انوری، ذیل واژه‌ها).

 

 

دعای دفع باد پریان
دعای دفع باد ام الصبیان : دعاؤه فی العوذة لریح الصبیان

در عربی از «ام» و «اب» به معنای صاحب استفاده می‌کنند. بنابراین باد ام صبیان به معنای بادی است که بچه ها صاحب آن هستند و مخصوص بچه ها است. باد ام صبیان عبارتست از التهابات و نفس تنگی و التهابات ریه ای که بچه ها به آن مبتلا می‌شوند و سرفه می‌کنند.
در بندر عباس ام الصبیان بادی مخصوص بچه‌هاست که از دوران شیرخوارگی تا هفت سالگی مبتلای به آن می‌شوند. جن یا دیو این باد همیشه دشمن جان بچه‌هاست، هر بچه که گرفتار آن شود، بدنش خشک، دست و پا به کنار افتاده، چشم ها بی حالت و نفس کوتاه و رنگ سفید و مثل جسد بی جان است. برای علاج، دعا می‌گیرند، ولی چون دعا به تنهایی کارگر نیست مراسم دیگری هم برای بچه اجرا می شود (ساعدی، 1355: 95).

الله اکبر الله اکبر الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمدا رسول الله، الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله و لا رب لی الا الله، له الملک و له الحمد لا شریک له، سبحان الله، ما شاء الله کان و ما لم یشأ لم یکن.
اللهم ذالجلال و الاکرام، رب موسی و عیسی و ابراهیم الذی وفی، اله ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط، لا اله الا انت، سبحانک مع ما عددت من ایاتک و بعظمتک، و بما سألک به النبیون، و بانک رب الناس، کنت قبل کل شی‏ء، و انت بعد کل شی‏ء.
اسألک باسمک الذی تمسک السماء ان تقع علی الارض الا باذنک، و بکلماتک التامات التی تحیی به الموتی، ان تجیر عبدک فلانا من شر ما ینزل من السماء، و ما یعرج الیها، و ما یخرج من الارض و ما یلج فیها و سلام علی المرسلین، و الحمدلله رب العالمین.

ترجمه :

خدا برتر است، خدا برتر است، خدا برتر است، گواهی می‏دهم که معبودی جز خدا نیست، گواهی می‏دهم که محمد پیامبر خداست، خدا برتر است، خدا برتر است، معبودی جز خدا نیست و پروردگاری جز او ندارم، پادشاهی و ستایش او را سزاست و شریکی ندارد، پاک و منزه است خداوند، آنچه خدا بخواهد محقق شده و آنچه نخواهد تحقق نمی‏یابد.
خدایا! ای صاحب جلالت و بزرگواری، ای پروردگار موسی و عیسی و ابراهیمی که وفا نمود، معبود ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، معبودی جز تو نیست، پاک و منزهی، با آیاتی که شمرده‏ای و به عظمتت و به آنچه پیامبران از تو خواسته‏اند و به اینکه تو پروردگار مردمی، قبل از هر چیز بوده‏ای و تو بعد از هر چیز خواهی بود.
به نامت که آسمان را از وقوع بر روی زمین جز با اذن خودت بازداشتی، و به کلمات تامه‏ات که به آنها مردگان را زنده می‏کنی از تو می‏خواهم که فلان بنده‏ات را پناه دهی از شر آنچه از آسمان فرود می‏آید و آنچه به سوی آسمان بالا می‏رود، و آنچه از زمین خارج می‏گردد، و آنچه داخل زمین می‏شود، و درود بر پیامبران و سپاس خدای را سزاست که پروردگار جهانیان است.

 

منبع: صحیفه امام جواد(ع)؛ جواد قیومی اصفهانی ؛ دفتر انتشارات اسلامی چاپ اول 1381.

بادزده کیست؟

برخی از مردم جنوب و جنوب شرقی ایران، به ویژه مردم بندرها و جزایر خلیج فارس و هرمزگان، ارواح و اجنّه را به صورت باد می‌پندارند و معتقدند که باد در درون پیکر آدمیزادگان می‌رود و آنان را تسخیر و گرفتار و به اصطلاح «بادزده» و «هوایی» می‌کند و او را به گونه اسب و مرکَب خود درمی آورد. بادها را به چند نوع و دسته و از لحاظ جنسیت به نرینه و مادینه رده‌بندی می‌کنند و برای هریک ویژگی‌ها و کردارهایی برمی شمارند.

اَهْل‌ِ هَوا، در باور عامه‌ به‌ کسانی‌ می‌گویند که‌ به‌ تسخیر بادهای‌ جادویی‌ و مرموز بیماری‌زا درآمده‌، و از گزند آن‌ها رسته‌ و آزاد شده‌اند. سواحل‌نشینان‌ جنوب‌ ایران‌ برآنند که‌ اهل‌ هوا در تمام‌ طول‌ عمر، مرکب‌ (فرس‌) بادهای‌ رام‌ شده‌ در درون‌ خود، و میانجی‌ و وسیله ارتباطی‌ با آن‌ها هستند.
مادام‌ که‌ اهل‌ هوا از این‌ بادها فرمان‌ می‌برند و خواسته‌ها و نیازهایشان‌ را برآورده‌ می‌کنند، از گزند و آزار آن‌ها در امانند. بادزدگی‌ نوعی‌ بیماری‌ روان‌ رنجوری‌ شناخته‌ شده‌ است‌.

اهل‌ هوا در چهار چوب‌ یک‌ نظام‌ اعتقادی‌ ابتدایی‌ طبیعت‌ و علل‌ بروز این‌ بیماری‌ و اسباب‌ و راه‌های‌ درمان‌ آن‌ را پیش‌بینی‌ کرده‌، و به‌ دست‌ آورده‌اند.
به‌ پنداشت‌ آنان‌، پزشک‌ و دارو و دعا و تعویذ و طلسم‌ نمی‌توانند بیماری‌ کسانی‌ را که‌ جن‌ یا باد، بیمار و هواییشان‌ کرده‌، درمان‌ کنند.
چاره درمان‌ این‌ بیماران‌ به‌ دست‌ باباها و ماماها (مردان‌ و زنان‌ِ جادو پزشک‌ و متخصص‌ درمان‌ بادزدگی‌) است‌.

مستند باد جن

فیلم مستند «باد جن» ساخته ناصر تقوایی، به بازنمایی مراسم «زار» در جنوب ایران می‌پردازد. این فیلم از شبکه مستند صدا و سیما پخش شد.
نمایشگر ویدیو
00:00
48:34
فیلم مستند « باد جن » ساخته ناصر تقوایی، به بازنمایی مراسم « زار » در جنوب ایران می‌پردازد.
مقاله علمی و پژوهشی بازنمایی مراسم «اهل هوا» در تحلیل فیلم مستند «باد جن»

نویسندگان

حمید عبداللهیان 1
عاطفه اقایی 2
معصومه شفعتی 3

1 استاد گروه ارتباطات، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران

2 دانشجوی دکترای ارتباطات، گروه ارتباطات، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران

3 دانشجوی دکترای جامعه شناسی، گروه مطالعات توسعه اجتماعی، دانشگاه تهران

چکیده
در این مقاله نویسندگان تلاش کرده‌اند تا با تحلیل ارتباطی متن این فیلم، به این پرسش‌ها پاسخ دهند که: کدامیک از ابعاد این مراسم در این فیلم بازنمایی شده‌اند؟ آیا فیلم باد جن توانسته کارکردهای اجتماعی این مراسم را مستند کند؟ و مهم‌تر اینکه آیا این مراسم معنایی ملموس به زندگی افراد می‌بخشد؟ برای این منظور از سنتز نظری دو وجهی «نظریه تقابل‌های دوتایی» لوی اشتراوس و «نقش آیین‌ها در رفع تناقضات بشری» مری داگلاس، کمک گرفته شد.به لحاظ روش‌شناسی،روش تحلیل محتوای کیفی و شیوه تکوین استقرایی مقوله‌ها به کار برده شده است. تحلیل یافته‌ها به کمک نرم‌افزار تحلیل داده‌های کیفی مکس کیو دی اِی10 انجام شد و برای افزایش پایایی (قابلیت اتکا) از ابزار «توافق بین کدگذاران» در نرم‌افزار کمک گرفته شد. از تحلیل محتوای فیلم، 5 تقابل دوتایی به دست آمد که عبارتند از: تقابل بیماری-سلامتی؛ فرد-جمع؛ خیر-شر؛ خودی-غیرخودی؛ و طبیعت-ماوراء طبیعت. مهم‌ترین دستاوردهای تحقیق این است که اولا تناقض‌هایی که اشتراوس در ماهیت بشر و رفتارهایش می‌بیند درست به نظر می‌آیند و دوم اینکه این تناقض‌ها همانطور که داگلاس می‌گوید در قالب مناسک بادجن و شیوه‌های برخورد آن از طریق مناسک حل می‌شوند و بشر قادر می‌شود آیینی زندگی کند تا از شر تناقض‌هایش رهایی یابد.

https://jsr.ut.ac.ir/article_61043_5350090f2ab51434466416d132a1945b.pdf

متن دعای بادخوانی

افسون بادها (بادخوانی) خارج کردن جن در وجود شخص و درمان جن زدگی و بستن تمام جوارح جهت عدم ورود جن به بدن برای همیشه

 

بسم الله الرحمن الرحیم بِسْمِ‌اللّهِ الشّافی بِسْمِ‌اللّهِ الْکافی بِسْمِ‌اللّهِ الْمُعافی لا یَضُرُّ مَعَ اِسْمِهِ شَیءُ وَلا داءُ فِی الْاَرْضِ وَ لا فِی‌السَّماءِ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمِ بستم بسته باد الف ، باد سیاه ، باد سفید ، باد سرخ ،باد پشت، باد ران ، باد کتف ، باد قولنج ، باد دیو ، باد پری ، باد کشت ، باد امتلا ، باد ترکی ، باد ارقیلوس ، باد رنج ، باد نزله ، باد بلند ، باد رعشه ، باد شل ، باد انتشار ، باد هفتادوسه باد بحق إِن یَشَأْ یُسْکِنِ الرِّیحَ فَیَظْلَلْنَ رَوَاکِدَ عَلَی ظَهْرِهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّکُلِ ّ صَبَّارٍ شَکُورٍ

 

سپس با قدرت وهیبت و بحالت دستور بگوید:

 

اُخرُج بِقُدرَةِ الله ، اُخرُج بِاِذنِ الله ، اُخرُج بِحَقِّ توراتِ موسی و اِنجیلِ عیسی و زَبور داود وصُحُفِ ابراهیم و فُرقان محمدالمصطفی صلی الله علیه وآله وسلم از سروچشم وگوشت وپوست ودهن واندام فلان ابن فلان بیرون آی بحق لااله الا الله محمدرسول الله علی ولی الله تومتع راتهتون یاقهّار یاقهّار یاعزیز یا رَبّاه یا رَبّاه بِسْمِ‌اللّهِ الْکافی بِسْمِ‌اللّهِ الْمُعافی لا یَضُرُّ مَعَ اِسْمِهِ شَیءُ وَلا داءُ فِی الْاَرْضِ وَ لا فِی‌السَّماءِ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمِ

 

بستم بسته ،باد سرخ ، باد کبود ، باد سیاه ، باد سفید ،باد تنگ ، باد خام ، باد روح ، باد اِستِسقاء ، باد شمالی ، باد ارقیوس ،باد خارش ، باد نزله ، باد گرم، باد سرد ، باد مبارک ، باد دیو ، باد پری ، بستم هفتادوسه باد ریح عظیم از سر و گوش و چشم و گوشت و پوست و دهان و پای فلان ابن فلان از پوست سر تا ناخن پا ، بیرون آی ، باد نخودی ،گوشت تبریزی ، ای باد عزیز ، ای باد رنج ، ای باد زحمت ، ای باد مشقت ، اگر مطیعی و اگر مسلمانی اگر کافری اگر یهودی اگر فرمانبرداری سوار شو به کنج کوهساری و لنگ مرغزاری از سر کوچه فلان ابن فلان بیرون آی وگرنه بحکم خدایتعالی وحکم سلیمان بن داود پیغمبر ، به کارد فولاد به شکم و به آتش بسوزانمت ، به آب روانت افکنم و غرق گردانم و بحق اَنت الله الیه وبه وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ بِرَحمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ کرکرونی از آسمان به زمین آمدی ، از زمین به آدم آمدی از آدم به مغزآمدی واز مغز به استخوان آمدی و ازاستخوان به پوست آمدی و از پوست بیرون شو بحکم سلیمان بن داود ع پیغمبر بستم بسته سیصدوشصت وشش رگ و چهارصد وچهل و چهار پاره استخوان او را بستم و بسته باد بحق لااله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله.

 

توصیه :

این دستور همزمان با قرائت، بخور لازم داره که اثرش رو چندین برابر میکنه

 

 

درس طب استاد تبریزیان – شهریور 95

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ریح (یکی از طبائع چهارگانه)

 

مکررا می‌آید که مثلا این گیاه برای باد مفید است ولی زیاد معلوم نیست که مراد از باد چیست؟ آیا باد معده است و یا بادی است که در بدن می‌چرخد و هر مدتی در جائی در بدن به شکل درد و التهاب در بدن ظهور پیدا می‌کند؟

بادی که الان مورد بحث است راجع به بادی است که در بدن می‌چرخد.

أَمَّا الرِّيحُ فَإِنَّهُ مَلِكٌ‌ يُدَارَى‌[عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج2، ص78.]

و اما باد پس پادشاهی است که باید با آن مدارا کرد

باد چه چیزی است که باید انسان با آن مدارا کند و پادشاه است؟ این سوالی است که شاید جواب کافی داده نشده است. اولین احتمال این است که مراد چیزی است که امروزه به آن «التهاب» می‌گویند. چون باد باید از جنس هوا و باد باشد تا مسئله حرکت تحقق پیدا کند. التهاب در هر جای بدن می‌تواند به وجود بیاید.

وجه شبه بین باد و التهاب این است که حرکت دارد و در هر مکانی از بدن می‌تواند بروز کند. و چون جای التهاب ورم می‌کند گویا اینکه آن مکان را باد کرده اند. سرخ شدن جای ملتهب نیز مانند سرخ شدن صورت در برابر بادهای سرد زمستان است.

بنابراین حرکت التهاب و ورم و سرخی متولد از التهاب، آن را شبیه به باد کرده است. پس شاید نزدیک ترین معنا به باد، التهاب امروزی است.

روایتی داریم که می‌فرماید باد برای انسان ضرر دارد بلکه دشمن انسان است. اما عرض کردیم باد، یکی از طبائع چهارگانه است و طبائع دشمن انسان نیستند بلکه بدن بر آن ها استوار و قائم است و بدون طبائع زنده ماندن ممکن نیست. پس چگونه باد که جزء طبائع است دشمن انسان است؟

در روایت آمده است:

الطَّبَائِعُ‌ أَرْبَعٌ‌ الدَّمُ وَ هُوَ عَبْدٌ وَ رُبَّمَا قَتَلَ الْعَبْدُ سَيِّدَهُ وَ الرِّيحُ وَ هُوَ عَدُوٌّ إِذَا سَدَدْتَ لَهُ بَاباً أَتَاكَ مِنْ آخَرَ وَ الْبَلْغَمُ وَ هُوَ مَلِكٌ يُدَارَى وَ الْمِرَّةُ وَ هِيَ الْأَرْضُ إِذَا رَجَفَتْ رَجَفَتْ بِمَنْ عَلَيْهَا فَقَالَ أَعِدْ عَلَيَّ فَوَ اللَّهِ مَا يُحْسِنُ جَالِينُوسُ أَنْ يَصِفَ هَذَا الْوَصْف‌[مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج3، ص382.]

یعنی طبایع چهار گونه است، دم که در راستای خدمت به انسان مسخر شده است و چه بسا همین برده سید خود را بکشد و باد که دشمن است هنگامی که دری که از آن وارد شده است را ببندی از در دیگری وارد می‌شود.

دم بار کشی می‌کند و اکسیژن و مواد غذایی را جا به جایی می‌کند.

معلوم می‌شود که باد تنوع و راه های گوناگونی دارد. این همان صفت عفونت و التهاب است. ممکن است لوزه یا چشم و یا بینی و یا گوش و یا روده و یا معده و یا ریه ها التهاب پیدا کند. جلوی هر کدام را بگیری ممکن است مکان دیگر ملتهب شود.

این تعبیر ظریفی در بیان التهاب است. این وصف شاید در طب سنتی و طب بوعلی سینا برای التهاب بیان نشده باشد. ولی طب جدید این مسئله را دارد و آن را به عنوان التهاب مطرح می‌کند. این آیا ابتکار خود بشر است یا از روایات استفاده کرده اند که واقعا معلوم نیست.

بودن باد در بدن ضروری است و بدون باد فعالیت و زنده بودن غیر ممکن است. این امر چگونه با دشمن بودن باد سازگار است؟ شاید مراد از دشمن بودن، غلبه کردن باد است. مانند دم که چه بسا می‌تواند به وسیله فشار آوردن و پاره شدن رگ، قاتل انسان شود. بنابراین این دمی که در راستای خدمت انسان است می‌تواند کشنده هم باشد.

یک مقدار از این بحث ها در جلد اول مطرح شده است.

بیشتر روایات باد را به عنوان پادشاه معرفی کرده اند ولی در این روایت از باد به عنوان دشمن یاد شده است.

شبیه همین تعبیر درباره بلغم آمده است و می‌فرماید «خصم جدل» یعنی دشمنی است که اهل کشمکش و مجادله و درگیری است:

وَ أَمَّا الْبَلْغَمُ فَإِنَّهُ خَصْمٌ جَدِلٌ إِنْ‌ سَدَدْتَهُ‌ مِنْ جَانِبٍ انْفَتَحَ مِنْ آخَر[عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج1، ص81.]

یعنی و اما بلغم همانا منازعه کننده ای مجادله گر است که اگر راه او را از جانبی ببندی از راه دیگر باز می‌گردد.

بنابراین باد می‌تواند بیماری و مشکل ساز باشد در عین اینکه بودن آن برای حیات انسان ضروری است.

افرادی که پزشکی بدن و فیزیولوژی بدن را خوانده اند متوجه می‌شوند که چنین چیزی را می‌توانیم به التهاب تعریف کنیم. چیزی که برای ما مهم است پیشگیری و راه درمان باد است.

قدیمی ها باد را به درد می‌گفته اند گویا باد را مرادف با درد می‌گرفته اند که به نظر می‌رسد چیزی بیشتر از این است که درد به همراه التهاب است و درد متحرک است.

یقینی است که درد متحرک باد است و از قرائن و شواهد استفاده می‌شود که التهاب هم باد نامیده می‌شود.
درمان غلبه باد با سیر

اگر کسی مبتلا به درد متحرک است و همیشه بدن او دچار التهاب است درمان آن سیر است. از روایات استفاده می‌شود که سیر درمان التهاب است. امروزه همه می‌دانند که سیر آنتی بیوتیک قوی است و میکروب را از بین می‌برد:

مَنْ‌ أَرَادَ أَنْ‌ لَا يُصِيبَهُ رِيحٌ فَلْيَأْكُلِ الثُّومَ‌ فِي كُلِّ سَبْعَةِ أَيَّام‌[طب الرضا، امام رضا ع، ص41.]

یعنی کسی که می‌خواهد مبتلا به باد نشود یکبار در هفته سیر بخورد.

استفاده می‌شود که ریح می‌تواند هر جایی از بدن را درگیر کند.

سیر درمان و دارو است و هفته ای یکبار باید مصرف بشود. اگر کسی هفته ای یکبار سیر مصرف نکند در معرض ابتلا به درد متحرک است.

البته این روایت بیشتر در راستای پیشگیری است. بعید نیست که از این روایت درمان هم استفاده بشود.

کسی هر وقت مبتلا به دردی می‌شد یک عدد سیر می‌جوید و می‌خورد که شاید از این روایت استفاده کرده باشد. التهاب اگر ظاهری باشد می‌توان روی آن سیر بمالند و اگر التهاب درونی باشد سیر مصرف شود. به جای استفاه از آنتی بیوتیک های سمی و داروهای شیمیایی سیر مصرف شود.

سیر هم غذا است و هم داروی خوبی برای التهاب ها است.
مقدار مصرف سیر برای جلوگیری و درمان، چه اندازه است؟

چون صحبت از اکل است و صحبت از دارو نیست، باید مقدار مصرف آن معتد به باشد. شاید با خوردن یک عدد سیر «اکل» صادق نباشد. شاید حداقل مصرف، سه عدد سیر باشد. بنابراین در هفته سه عدد سیر خورده بشود تا به بیماری التهاب مبتلا نشود.

این روایت، خبر واحد است و ما تعدد نقل می‌خواهیم. البته روایات دیگر داریم که می‌فرمایند سیر درمان است و سیر از درمان های عمومی است. شاید این روایت تایید روایات دیگر باشد. دلیل دارو بودن سیر این است که سیر در ترکیب مهمترین داروهای اسلامی مانند داروی شافیه و داروی حضرت محمد(ص)، وجود دارد. بنابراین سیر داروی عمده و مهمی است و از روایات استفاده می‌شود که سیر می‌تواند درمان کل بیماری ها باشد بنابراین سیر، درمان التهاب و عفونت ها به طریق اولی خواهد بود.

بنابراین این قرائن و شواهد این خبر واحد در رساله ذهبیه را تایید می‌کند.
درمان غلبه باد به وسیله عسل

الْعَسَلُ‌ شِفَاءٌ لِطَرْدِ الرِّيحِ وَ الْحُمَّى‌[مستدرک، نوری، ج16، ص367.]

یعنی عسل درمان است برای دفع کردن باد و تب

عسل باد و تب را از بدن بیرون می‌کند. این مسئله قرینه دیگری بر این است که مراد از باد، عفونت و التهاب است زیرا التهاب و عفونت نوعا سبب تب می‌شود.

چون ریح و تب قرین یکدیگر آمده است شاید روشن می‌شود که بین باد و تب ارتباطی وجود دارد.

بیرون کردن تب از بدن به معنای بیرون کردن عامل تب از بدن است. مشابه این عمل برای ریح اتفاق می‌افتد. بنابراین باد ارتباطی با باکتری دارد که باید عامل آن از بدن بیرون رود و سرکوب شود.

احتمال دیگر این است که مراد از ریح، درد متحرک است. می‌توانیم هم درد متحرک و هم التهاب را قبول کنیم. در اول کتاب خواندیم که عسل درمان کل بیماری ها است. و چون عسل درمان کل بیماری ها است بنابراین می‌توانیم قبول کنیم عسل درمان هر دو احتمال است.

صحبت راجع به طبائع چهارگانه و راجع به «ریح» است که یکی از طبائع چهارگانه در طب اسلامی است. بحث از ریح تازگی دارد زیرا ریح به عنوان یکی از طبائع چهارگانه مطرح نیست. راجع به حقیقت ریح و روایاتی که راجع به ریح وارد شده است و تعریف ریح صحبت شد.

عرض شد بیشتر از ریح مراد التهابات و عفونت های بدن است و درد متحرک در بدن را ریح می‌گویند.

ریح را کسی به عنوان یکی از طبائع چهارگانه معرفی نکرده و نمی‌کند. بنابراین درباره ریح صحبت نشده است و معلوم نشده ریح چیست و درمان آن چیست و مدارا کردن با آن به چه شکل است.
صحبت راجع به درمان های ریح است. ریح چگونه درمان می‌شود؟

سیر

بهترین درمان ریح و باد و درد متحرک و التهابات بدن سیر است. اگر بخواهیم دارویی برای درد متحرک و التهابات بدن درست کنیم، اولین و بیشترین ترکیب این دارو سیر است.

روایات سیر را به طور مطلق ذکر می‌کنند ولی شاید در درجه اول سیر تازه است که برای درمان درد متحرک خوب است. ولی در دارو سازی شاید بتوان از پودر سیر یعنی سیر خشک استفاده کرد.

عسل

همچنین عرض شد عسل هم درمان خوبی برای ریح است. عسل در درجه اول، درمان کل بیماری ها است.

شربت امام رضا (ع)

داروی خوب و موثری است که خوب است بعد از خوردن غذا به جای استفاده از نوشابه ها استفاده شود. ما سه شربت داریم که دو شربت برای امام صادق (ع) است و یک شربت هم برای امام رضا (ع) است که در جلد چهار مفصل خواهد آمد.

در روایت آمده است:

صِفَةُ الشَّرَابِ الَّذِي يَحِلُ‌ شُرْبُهُ‌ وَ اسْتِعْمَالُهُ‌ بَعْدَ الطَّعَامِ- قَالَ ع وَ صِفَتُهُ هُوَ أَنْ يُؤْخَذَ مِنَ الزَّبِيبِ الْمُنَقَّى عَشَرَةُ أَرْطَالٍ فَيُغْسَلَ وَ يُنْقَعَ فِي مَاءٍ صَافٍ فِي غَمْرَةٍ وَ زِيَادَةً عَلَيْهِ أَرْبَعَةَ أَصَابِعَ وَ يُتْرَكَ فِي إِنَائِهِ ذَلِكَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ فِي الشِّتَاءِ وَ فِي الصَّيْفِ يَوْماً وَ لَيْلَةً ثُمَّ يُجْعَلَ فِي قِدْرٍ نَظِيفَةٍ وَ لْيَكُنِ الْمَاءُ مَاءَ السَّمَاءِ إِنْ قُدِرَ عَلَيْهِ وَ إِلَّا فَمِنَ الْمَاءِ الْعَذْبِ الَّذِي يَنْبُوعُهُ مِنْ نَاحِيَةِ الْمَشْرِقِ مَاءً بَرَّاقاً أَبْيَضَ خَفِيفاً وَ هُوَ الْقَابِلُ لِمَا يَعْتَرِضُهُ عَلَى سُرْعَةٍ مِنَ السُّخُونَةِ وَ الْبُرُودَةِ وَ تِلْكَ دَلَالَةٌ عَلَى خِفَّةِ الْمَاءِ وَ يُطْبَخُ حَتَّى يَنْشَفَ الزَّبِيبُ وَ يَنْضَجَ ثُمَّ يُعْصَرُ وَ يُصَفَّى مَاؤُهُ وَ يُبَرَّدُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى الْقِدْرِ ثَانِياً وَ يُؤْخَذُ مِقْدَارَهُ بِعُودٍ وَ يُغْلَى بِنَارٍ لَيِّنَةٍ غَلَيَانًا لَيِّناً رَقِيقاً حَتَّى يَذْهَبَ‌ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ ثُمَّ يُؤْخَذُ مِنْ عَسَلِ النَّحْلِ الْمُصَفَّى رِطْلٌ فَيُلْقَى عَلَيْهِ وَ يُؤْخَذُ مِقْدَارَهُ وَ مِقْدَارَ الْمَاءِ إِلَى أَيْنَ كَانَ مِنَ الْقِدْرِ وَ يُغْلَى حَتَّى يَذْهَبَ قَدْرُ الْعَسَلِ وَ يَعُودَ إِلَى حَدِّهِ وَ يُؤْخَذُ خِرْقَةٌ صَفِيقَةٌ فَيُجْعَلُ فِيهَا زَنْجَبِيلٌ وَزْنَ دِرْهَمٍ وَ مِنَ الْقَرَنْفُلِ نِصْفُ‌ دِرْهَمٍ وَ مِنَ الدَّارَصِينِيِّ نِصْفُ دِرْهَمٍ وَ مِنَ الزَّعْفَرَانِ دِرْهَمٌ وَ مِنْ سُنْبُلِ‌ الطِّيبِ نِصْفُ دِرْهَمٍ وَ مِنَ الْهِنْدَبَاءِ مِثْلُهُ وَ مِنَ الْمَصْطَكَى نِصْفُ دِرْهَمٍ بَعْدَ أَنْ يُسْحَقَ الْجَمِيعُ كُلَّ وَاحِدٍ عَلَى حِدَةٍ وَ يُنْخَلَ وَ يُجْعَلَ فِي الْخِرْقَةِ وَ يُشَدَّ بِخَيْطٍ شَدّاً جَيِّداً وَ تُلْقَى فِيهِ وَ تُمْرَسَ الْخِرْقَةُ فِي الشَّرَابِ بِحَيْثُ تَنْزِلُ قُوَى الْعَقَاقِيرِ الَّتِي فِيهَا وَ لَا يَزَالُ يُعَاهَدُ بِالتَّحْرِيكِ عَلَى نَارٍ لَيِّنَةٍ بِرِفْقٍ حَتَّى يَذْهَبَ عَنْهُ مِقْدَارُ الْعَسَلِ وَ يُرْفَعَ الْقِدْرُ وَ يُبَرَّدَ وَ يُؤَخَّرَ مُدَّةَ ثَلَاثَةِ أَشْهُرٍ حَتَّى يَتَدَاخَلَ مِزَاجُهُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ حِينَئِذٍ يُسْتَعْمَلُ وَ مِقْدَارُ مَا يُشْرَبُ مِنْهُ أُوقِيَّةٌ إِلَى أُوقِيَّتَيْنِ مِنَ الْمَاءِ الْقَرَاحِ فَإِذَا أَكَلْتَ مِقْدَارَ مَا وَصَفْتُ لَكَ مِنَ الطَّعَامِ فَاشْرَبْ مِنْ هَذَا الشَّرَابِ مِقْدَارَ ثَلَاثَةِ أَقْدَاحٍ بَعْدَ طَعَامِكَ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ فَقَدْ أَمِنْتَ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى يَوْمَكَ وَ لَيْلَتَكَ مِنَ الْأَوْجَاعِ الْبَارِدَةِ الْمُزْمِنَةِ كَالنِّقْرِسِ وَ الرِّيَاحِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِنْ أَوْجَاعِ الْعَصَبِ وَ الدِّمَاغِ وَ الْمَعِدَةِ وَ بَعْضِ أَوْجَاعِ الْكَبِدِ وَ الطِّحَالِ وَ الْمِعَاءِ وَ الْأَحْشَاءِ فَإِنْ حَدَثَتْ بَعْدَ ذَلِكَ شَهْوَةُ الْمَاءِ فَلْيَشْرَبْ مِنْهُ مِقْدَارَ النِّصْفِ مِمَّا كَانَ يَشْرَبُ قَبْلَه‌[مستدرک، نوری، ج17، ص40.]

یعنی روش درست کردن شربتی که نوشیدن آن، بعد از خوردن غذا حلال و جائز است اینگونه است: مویز هسته جدا به اندازه ده رطل ( هر رطل چهارصد و بیست گرم است، بنابراین ده رطل چهار کیلو گرم و دویست گرم است) باید با آب شسته شود و در آب صاف خیسانده شود، آبی که به اندازه چهار انگشت روی مویز را می‌گیرد ، و در همان ظرف به مدت سه شبانه روز در زمستان و یک شبانه روز در تابستان کنار گذاشته شود سپس در یک قابلمه تمیز قرار دهید و آبی که روی آن می‌ریزید و با آن خیسانده می‌شود باید آب باران باشد اگر امکان داشت و اگر نبود آب چشمه‌ای که از طرف مشرق به سمت مغرب می‌جوشد باشد که این خصوصیت را دارد براق و سفید (کدر نباشد) و سبک است و گرم شدن و سرد شدن آن به سرعت انجام می‌شود که این نشانه‌ی سبک بودن آن است. و مویزها پخته می‌شوند تا آب آن تمام شود و خشک شود و پخته شود سپس مویزها فشار داده می‌شود و آب مویز گرفته شود و صاف شود و رها شود تا سرد شود سپس به قابلمه بر گردانده می‌شود و اندازه آب مویز با یک چوب مشخص شود و با آتش ملایم باید (کم ترین آتشی که امکان دارد زیرا روی آن تاکید شده است) جوشیده شود به صورت ملایم و جوشیدن خیلی ریز باشد(یعنی به صورتی که حباب های خیلی ریز ظاهر می‌شود بنابراین مدت زیادی برای این کار مانند یک صبح تا شب می‌خواهد) تا اینکه دو سوم آن تبخیر و یک سوم آب باقی بماند سپس عسل صاف شده به اندازه چهار صد و بیست گرم اضافه بشود و آبی که موقع اضافه کردن عسل بوده اندازه گرفته می‌شود تا اینکه بعد از اضافه شدن عسل جوشانده شود و دوباره به اندازه آب قبلی باز گردد و یک پارچه‌ی خیلی نازک که در آن (زنجفیل به اندازه سه گرم و بیست و پنج صدم گرم و از میخک یک گرم و شش دهم گرم و از دارچین یک گرم و شش دهم گرم و از زعفران سه گرم و بیست و پنج صدم گرم و از سنبل الطیب یک گرم و شش دهم گرم و از کاسنی یک گرم و شش دهم گرم و از مصطکی یک گرم و شش دهم گرم که همه به تنهایی آسیاب شده اند و الک شده اند) وجود دارد و درب آن خوب بسته شده است در محلول آب مویز و عسل قرار داده شود و مالیده بشود تا ادویه‌ی داخل کیسه‌ی پارچه‌ای وارد شربت شود و مرتب روی آتش ملایم باید آرام هم زده شود و در نهایت قابلمه از روی آتش برداشته می‌شود و سه ماه کنار گذاشته می‌شود تا اینکه خوب مواد با هم مخلوط بشود و بعد از سه ماه استفاده می‌شود و مقدار مصرف این شربت به اندازه هفتاد یا صد و چهل گرم که با آب مصرف می‌شود پس هنگامی که به اندازه ای که گفتم(یک سوم معده) غذا خوردی به مقدار سه قدح(لیوان) از این شربت بنوش (بنابراین هفتاد یا صد و چهل گرم از شربت را در سه لیوان باید حل کرد) که در آن روز و در آن شب از دردهای سرد و کهنه مانند نقرس و باد ها ایمن می‌شوی

نکات روایت

چهار کیلو و دویست گرم باید وزن مویزهای بدون هسته باشد.

آب را باید بریزند تا چهار انگشت بالا تر از مویز باشد.

اگر می‌خواهیم آب خوب و سبک را بشناسیم باید ببینیم که آیا آن آب زود گرم و زود سرد می‌شود یا نه؟ اگر اینگونه نباشد نوعا آبی سنگین و بدرد نخور است.

از روایت استفاده می‌شود اگر با اندازه آبی که به مویز اضافه کرده اید مویزها پخته نشده اند باید به آن آب اضافه شود تا مویز ها پخته شوند و آب به خودشان جذب کنند.

ریزه کاری هایی که در روایت آمده است حتما باید رعایت شود.

نکته ای باید اشاره کنم، همین که آب مویز جوش بیاید خوردن آن حرام می‌شود و در نجاست آن اختلاف است. وقتی دو سوم آب از بین برود حلال می‌شود. که در این مرحله عسل به شربت اضافه می‌شود.

در «اوقیه» خلاف است، بعضی می‌گویند هفتاد گرم هست و برخی بیشتر می‌گویند.

امام رضا (ع) می‌فرمایند بهترین قدر، سنگی است. و در خراسان دستور دادند تا برای او قابلمه سنگی درست کنند.

بنابراین این شربت در حقیقت درمان دردهای کهنه که شامل کمر درد و پا درد است و درمان دردهای سرد مانند نقرس است.

از این روایت استفاده می‌شود که نقرس دردی با مزاج سرد است. این شربت برای رماتیسم مفصلی درمان است که امروزدرمان ندارد.

عرض شد باد سرد و خشک است و دردی که از آن به وجود می‌آید درد سرد است و شربت امام رضا (ع) درمان آن است.

«قدح» از لیوانی که ما داریم کوچک تر است واندازه لیوان دارویی است شاید تعبیر نیم لیوان بهتر باشد.

آیا می‌شود از مویزی که هسته ندارد استفاده بشود؟ بعید نیست زیرا بعض روایات می‌فرمایند مویزی که هسته ندارد. گویا از روایات استفاده می‌شود مهم این است که هسته نداشته باشد.

بسمله و حوقله

به نظر من واجب طبی است که بعد از نماز صبح و مغرب قبل از حرکت کردن هفت مربته بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» این ذکر در راستای سلامتی و بهداشت فوائد زیادی دارد که یکی از آن ها از بین بردن هم و غم است. در جلد اول خواندیم که یکی از اسباب بیماری ها هم و غم است.

در روایت آمده است:

مَنْ قَالَ فِي‌ دُبُرِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَ دُبُرِ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ سَبْعَ مَرَّاتٍ‌ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ دَفَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَبْعِينَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ أَهْوَنُهَا الرِّيحُ‌ وَ الْبَرَصُ وَ الْجُنُونُ وَ إِنْ كَانَ شَقِيّاً مُحِيَ مِنَ الشَّقَاءِ وَ كُتِبَ فِي السُّعَدَاء[الکافی، کلینی، ط اسلامیه، ج2، ص531.]

یعنی کسی که در بعد از نماز صبح و مغرب هفت مرتبه بگوید: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ خداوند از او هفتاد نوع بلا را دور می‌کند که ساده ترین آن ها باد و پیسی و جنون است و اگر از اشقیاء باشد از شقاوت نجات پیدا می‌کند و جزء سعدا نوشته می‌شود.

این روایت به معنای پیشگیری است چون لفظ «دفع» آمده است اما بعید نیست که درمان هم باشد.

کفعمی همین روایت را نقل کرده است:

مَنْ بَسْمَلَ وَ حَوْلَقَ‌ فِي‌ دُبُرِ كُلِ‌ صَلَاةٍ مِنَ‌ الْفَجْرِ وَ الْمَغْرِبِ سَبْعاً دَفَعَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ سَبْعِينَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ أَهْوَنُهَا الرِّيحُ وَ الْبَرَصُ وَ الْجُنُونُ وَ يُكْتَبُ فِي دِيوَانِ السُّعَدَاءِ وَ إِنْ كَانَ شَقِيّا‌[مستدرک، نوری، ج5، ص99.]

یعنی کسی که بعد از هر نماز صبح و مغرب هفت مرتبه بسمل و حوقل بگوید خداوند از او هفتاد نوع بلا را دفع می‌کند که ساده ترین آن ها باد و پیسی و جنون است و اگر از اشقیاء باشد در زمره‌ی سعداء نوشته می‌شود.

بنابراین در حقیقت این ذکر درمان خیلی از بیماری های سخت است زیرا کمترین بیماری هایی که دفع می‌کند باد و پیسی و جنون است.

 

مقدار «اوقیه» که در جلسه گذشته مطرح شد

در مقدمه عرض کنم آن طوری که بنده تحقیق کردم هر «اوقیه» 35 گرم است. بنابراین 35 گرم از شربت امام رضا (ع) را باید در سه قدح آب حل کرد. قدح به ظرف کوچک و بزرگ اطلاق می‌شود. شاید در حد یک «کوب» کافی باشد که همان نیم لیوان می‌شود.

بنابراین یک قاشق غذاخوریِ پُر از شربت امام رضا (ع) در یک و نیم لیوان یعنی سه نیم لیوان، حل بشود که شربتی خوب و مفید است و درمان خیلی از بیماری ها من جمله باد یعنی التهاب و عفونت و درد متحرک و سرما خوردگی است.

عوذه

عوذه ها مطالبی دارد که ما را به حقیقت «ریح» راهنمایی می‌کند. کتاب طب الائمه، کتاب معتبری است و به منظر امام عسکری (ع) رسیده است و با اصلاحاتی این کتاب را تایید فرموده اند. این عوذه در این کتاب از ذُریح محاربی که یکی از اصحاب امام صادق (ع) است که شخصی معتبر است.

در روایت آمده است:

سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يُعَوِّذُ رَجُلًا مِنْ‌ أَوْلِيَائِهِ مِنَ الرِّيحِ قَالَ :

عَزَمْتُ عَلَيْكَ يَا وَجَعُ بِالْعَزِيمَةِ الَّتِي عَزَمَ بِهَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع رَسُولُ [رَسُولِ‌] اللَّهِ ص عَلَى جِنِّ وَادِي الصَّبْرَةِ فَأَطَاعُوا وَ أَجَابُوا لَمَّا أَطَعْتَ وَ أَجَبْتَ وَ خَرَجْتَ عَنْ فُلَانِ ابْنِ فُلَانٍ السَّاعَةَ السَّاعَةَ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِقُدْرَةِ اللَّهِ بِسُلْطَانِ اللَّهِ بِجَلَالِ اللَّهِ بِكِبْرِيَاءِ اللَّهِ بِعَظَمَةِ اللَّهِ بِوَجْهِ اللَّهِ بِجَمَالِ اللَّهِ بِبَهَاءِ اللَّهِ بِنُورِ اللَّهِ فَإِنَّهُ لَا يَلْبَثُ أَنْ يَخْرُج‌

[طب الائمه، ابن سابور الزیات نیشابوری، ص40.]

یعنی از امام صادق شنیدم که برای یکی از دوستداران خود تعویذی از «ریح» می‌خواندند فرمود قسم می‌دهم و اصرار دارم و می‌خواهم ای درد و بیماری به قسمی که حضرت امیر جنیان وادی صبره را قسم داد و آن ها اطاعت کردند.

جنیان با آتش و سنگ آمدند تا به پیامبر(ص) آسیب برسانند و پیامبر حضرت امیر (ع) را به جنگ آنان فرستاد و حضرت امیر با همین قسم ها که حضرت سلیمان بن داوود با این قسم ها جن ها را خاضع کرد، به جنگ با جنیان رفت.

در روایت آمده است که این عزیمه ها برای حضرت داوود است.

هنوز میان ما به باور نرسیده است درحالیکه ادله متعددی وجود دارد که ائمه با منشا بیماری و با بیماری صحبت می‌کردند و امر می‌کردند که بیماری خارج شود.

به دست می‌آید که عامل بیماری چیزی است که داخل بدن شده است و خطاب را می‌فهمد و عکس العمل نشان می‌دهد و خارج می‌شود زیرا در دعا ها از بیماری خواسته شده است که از بدن خارج شود. گویا بیماری درک می‌کند و می‌فهمد و بر اثر این خواسته و طلب از بدن خارج می‌شود.

علم باید آنقدر پیشرفت کند تا این مسائل را درک کند. این مسائل حق است زیرا مکررا در روایات ما آمده است و برخی روایات آن صحیح السند است.

حضرت امیر (ع) یک عزیمه ای برای جن ها خواندند. دره ای است به نام «صُبره» که جنی در آن جا بود که به «جن وادی الصبره» معروف بود.

معلوم می‌شود این بیماری و منشا بیماری از سنخ جنیان است. جن ها عاقل هستند و می‌فهمند و حساب و عقاب دارند و مانند انسان خطاب دارند و مکلف هستند. تکالیف و قرآن برای دو طائفه‌ی بشر و جن است. این جنیان می‌توانند سبب بیماری بشوند. خود جن یا شیطان که طائفه ای از جن است می‌توانند عامل بیماری شوند. ما می‌گوییم شیطان همان عامل میکروب و ویروس و عامل بیماری است.

در این روایت حضرت صادق(ع) قسمی به بیماری می‌دهد که حضرت امیر(ع) به جنیان وادی صبره داد.

اگر بتوانیم مسئله فهم بیماری را اثبات کنیم و آثار آن را در عمل نشان بدهیم یک انقلابی را در جهان ایجاد می‌کنیم زیرا بشر این مسئله را نمی‌توانند بفهمند. اروپایی ها می‌گویند که اصلا جن وجود ندارد. اتفاقا در صده های 14 و 15 میلادی اروپایی ها شدیدا به جن معتقد بودند و هر اتفاقی را به جن «دبل» نسبت می‌دادند ولی حالا که مادی گرا شده اند منکر جن شده اند.

بنده گزارش و فیلمی دیدم که افرادی را می‌آورند که می‌گویند الان جن را می‌بینم ولی به او می‌گویند که شما خیالاتی شده اید.

خیلی ها در اثر انکار اروپا، منکر وجود جن شده اند بلکه اگر کسی اسمی از جن و شیطان بیاورد و آسیبی که می‌رساند بیاورد دشمن او می‌شوند و او را خرافه باف و نادان حساب می‌کنند.

متاسفانه تبعیت از غرب به طوری کورکورانه است که فراموش کرده اند که سوره ای به نام «جن» نازل شده است. آسیبی که جن می‌تواند به انسان برساند در قرآن ذکر شده است:

﴿وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقا﴾[سوره جن، آیه6.]

یعنی آنها بودند كه كفر ورزيدند و شما را از مسجد الحرام بازداشتند و نگذاشتند قربانى [شما] كه بازداشته شده بود به محلّش برسد، و اگر [در مكّه‌] مردان و زنان با ايمانى نبودند كه [ممكن بود] بى‌آنكه آنان را بشناسيد، ندانسته پايمالشان كنيد و تاوانشان بر شما بماند [فرمان حمله به مكّه مى‌داديم‌] تا خدا هر كه را بخواهد در جوار رحمت خويش درآورد. اگر [كافر و مؤمن‌] از هم متمايز مى‌شدند، قطعاً كافران را به عذاب دردناكى معذّب مى‌داشتيم‌.

می‌گویند چرا امام باقر(ع) درباره بخور حضرت مریم و درباره جن صحبت کرده اند؟ می‌گویند ائمه (ع) خرافه باف اند. مشکل ما این است که اسم آن ها مسلمان هستند و من قسم می‌خورم آن ها ایمان ندارند.

افرادی که در مقابل طب اسلامی صف گرفته اند و تلاش می‌کنند طب اسلامی از بین برود دین ندارند و دین و خدای آن ها اروپا است و کاری به اعتقاد و دین ما ندارند.

متاسفانه بعضی خودی ها هم از آن ها پیروی می‌کنند و مشکل ایجاد می‌کنند.

این روایت معتبر است و در کتاب معتبری وارد شده است و امام این را دیده و تایید کرده است و این کتاب هزار و صد سال قبل نوشته شده است. در زمان خود ائمه یا بعد از زمان ائمه نوشته شده است.

پس باید قبول کنیم عامل بیماری می‌توانند بفهمد و عکس العمل نشان بدهد.

برای کل درد ها و بیماری ها می‌شود از این عوذه استفاده کرد چون تطبیق روایت در یک مورد، دردهای دیگر را نفی نمی‌کند.

در روایت دیگر آمده است:

محمد یعنی محمد بن احمد بزنطی یا محمد بن احمد بن یحیی که استاد کلینی است از احمد بن محمد و از حسن بن محبوب که از اصحاب اجماع است از جمیل بن صالح از ذریح بن محاربی که همه معتبر و ثقه هستند.

عین روایتی را که در طب الائمه وارد شده است با اندک تفاوت:

سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يُعَوِّذُ بَعْضَ وُلْدِهِ وَ يَقُولُ عَزَمْتُ‌ عَلَيْكِ‌ يَا رِيحُ‌ وَ يَا وَجَعُ كَائِناً مَا كُنْتِ بِالْعَزِيمَةِ الَّتِي عَزَمَ بِهَا- عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى جِنِّ وَادِي الصَّبْرَةِ فَأَجَابُوا وَ أَطَاعُوا لَمَّا أَجَبْتِ وَ أَطَعْتِ وَ خَرَجْتِ عَنِ ابْنِي فُلَانٍ ابْنِ ابْنَتِي فُلَانَةَ السَّاعَةَ السَّاعَة[الکافی، کلینی، ط اسلامیه، ج8، ص85.]

یعنی از امام صادق (ع) شنیدم که بعض از فرزندان خود را عوذه می‌کرد و می‌فرمود:

عَزَمْتُ‌ عَلَيْكِ‌ يَا رِيحُ‌ وَ يَا وَجَعُ كَائِناً مَا كُنْتِ بِالْعَزِيمَةِ الَّتِي عَزَمَ بِهَا- عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى جِنِّ وَادِي الصَّبْرَةِ فَأَجَابُوا وَ أَطَاعُوا لَمَّا أَجَبْتِ وَ أَطَعْتِ وَ خَرَجْتِ عَنِ ابْنِي فُلَانٍ ابْنِ ابْنَتِي فُلَانَةَ السَّاعَةَ السَّاعَة

در این روایت کلمه «ریح» آمده است که محل بحث ما است. در روایت قبلی کلمه «وجع» آمده بود.

در روایت دیگر آمده است که این عوذه باید سه مرتبه خوانده بشود.

بنابراین این روایات در بالاترین حد اعتبار دارند و با این وجود شکی باقی نمی‌ماند که این مطلب حق است. اگر کسی شیعه باشد و به معصومین (ع) ایمان داشته باشد نباید به شعور داشتن بیماری شک کند. زیرا اگر شک کنیم آن نتیجه مطلوب را نمی‌بینیم. باید یقین کنیم که اگر این عوذه را خواندیم همان موقع اثر می‌کند.

اگر بتوانیم روی اعتقاد خود کار کنیم و اثر بگیریم می‌توانیم در جهان دگرگونی به وجود می‌آوریم. بشر این سنخ درمان را نمی‌شناسد و ندیده است.

عوذه اسماعیل پسر امام صادق (ع)

در روایت آمده است:

كُنَّا مَعَهُ‌ فِي‌ سَفَرٍ وَ مَعَهُ إِسْمَاعِيلُ بْنُ الصَّادِقِ ع فَشَكَا إِلَيْهِ وَجَعَ بَطْنِهِ وَ ظَهْرِهِ فَقَالَ فَانْزِلْ ثُمَّ أَلْقَاهُ عَلَى قَفَاهُ وَ قَالَ :

بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ بِصُنْعِ‌ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ‌ اسْكُنْ يَا رِيحُ بِالَّذِي سَكَنَ لَهُ مَا فِي اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم‌

[طب الائمه، ابن سابور الزیات نیسابوری، ص79.]

یعنی با امام صادق (ع) همسفر بودیم و همراه او پسرش اسماعیل بود پس به اسماعیل از شکم درد و کمر درد به امام شکایت کرد فرمود پایین بیا و او روا به پشت خواباند و فرمود بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ بِصُنْعِ‌ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ‌ اسْكُنْ يَا رِيحُ بِالَّذِي سَكَنَ لَهُ مَا فِي اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم‌

در عوذه های قبلی «اخرج» آمده بود ولی در این روایت امر به «سکون» آمده است. معلوم می‌شود که بیماری درک دارد. همه مطالبی که در روایت اول عرض کردم در این روایت نیز صادق است.

ریح و درد چیزی است که باید از بدن خارج شود و یا ساکن شود.

در اینجا صحبت از باد معده و شکم درد نیست چون از کمر درد هم صحبت می‌کند. بنابراین همان ریحی است که جزء طبائع چهارگانه است که سبب ابتلا به کمر درد شده است.

عوذه البلایا الفادحه (بلاهای سختی که قابل تحمل نیست)

در روایت آمده است:

هَذِهِ عُوذَةٌ لِمَنِ ابْتُلِيَ بِبَلَاءٍ مِنْ هَذِهِ الْبَلَايَا الْفَادِحَةِ مِثْلِ‌ الْأَكِلَةِ وَ غَيْرِهَا تَضَعُ يَدَكَ عَلَى رَأْسِ صَاحِبِ الْبَلَاءِ ثُمَّ تَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِبْرَاهِيمُ خَلِيلُ اللَّهِ وَ مُوسَى كَلِيمُ اللَّهِ نُوحٌ نَجِيُّ اللَّهِ عِيسَى رُوحُ اللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ مِنْ كُلِّ بَلَاءٍ فَادِحٍ وَ أَمْرٍ فَاجِعٍ وَ كُلِّ رِيحٍ وَ أَرْوَاحٍ وَ أَوْجَاعٍ قُسِمَ مِنَ اللَّهِ وَ عَزَائِمَ مِنْهُ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانَةَ لَا يَقْرَبُهُ الْأَكِلَةُ وَ غَيْرُهُ وَ أُعِيذُهُ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ الَّتِي سَأَلَ بِهَا آدَمُ ع رَبَّهُ‌ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ‌ أَلَا إِنَّهَا حِرْزٌ أَيَّتُهَا الْأَوْجَاعُ وَ الْأَرْوَاحُ لِصَاحِبِهِ بِإِذْنِ اللَّهِ بِعَوْنِ اللَّهِ بِقُدْرَةِ اللَّهِ‌ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ‌ ثُمَّ تَقْرَأُ أُمَّ الْكِتَابِ وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ عَشْرَ آيَاتٍ مِنْ سُورَةِ يس وَ تَسْأَلُهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الشِّفَاءَ فَإِنَّهُ يَبْرَأُ مِنْ كُلِّ دَاءٍ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى‌[طب الائمه، ابن سابور الزیات نیسابوری، ص124.]

یعنی این عوذه برای کسی است که به بلاهای سنگین مانند خوره یا غیر آن می‌شود دستت را روی سر بیمار قرار بده و بگو تَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِبْرَاهِيمُ خَلِيلُ اللَّهِ وَ مُوسَى كَلِيمُ اللَّهِ نُوحٌ نَجِيُّ اللَّهِ عِيسَى رُوحُ اللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ مِنْ كُلِّ بَلَاءٍ فَادِحٍ وَ أَمْرٍ فَاجِعٍ وَ كُلِّ رِيحٍ وَ أَرْوَاحٍ وَ أَوْجَاعٍ قُسِمَ مِنَ اللَّهِ وَ عَزَائِمَ مِنْهُ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانَةَ لَا يَقْرَبُهُ الْأَكِلَةُ وَ غَيْرُهُ وَ أُعِيذُهُ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ الَّتِي سَأَلَ بِهَا آدَمُ ع رَبَّهُ‌ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ‌ أَلَا إِنَّهَا حِرْزٌ أَيَّتُهَا الْأَوْجَاعُ وَ الْأَرْوَاحُ لِصَاحِبِهِ بِإِذْنِ اللَّهِ بِعَوْنِ اللَّهِ بِقُدْرَةِ اللَّهِ‌ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ‌ ثُمَّ تَقْرَأُ أُمَّ الْكِتَابِ وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ عَشْرَ آيَاتٍ مِنْ سُورَةِ يس وَ تَسْأَلُهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الشِّفَاءَ زیرا از هر بیماری خوب می‌شود به اذن خداوند.

خوره ای که در بدن می‌افتد مثلا شست پا، سریع باید قطع شود زیرا تا چند ساعت دیگر باید از مچ قطع شود و اگر چند ساعت دیگر بماند باید از زانو و بالاتر قطع شود و درمانی موثری ندارد. این عوذه برای این چنین بیماری مفید است.

حضرت آدم با اسم پنج تن به خداوند متوسل شده و استغاثه کرده است.

در این روایت نیز صحبت و خطاب با درد ها و بیماری ها آمده است.

هر خانه ای باید این عوذه را داشته باشد. خیلی زود دنبال دارو و دکتر نروید. این عوذه را در خانه داشته باشید و برای هر بیماری با دست گذاشتن روی سر آن بخوانید. این عوذه معجزه می‌کند فقط باور می‌خواهد و شوخی نیست زیرا روایتی است که امام (ع) آن را دیده و تایید کرده است.

اگر این عوذه تاثیر نکند به باور و اعتقاد ما بر می‌گردد. لااقل ما این ها را قبول کنیم. اگر همین جمع این را قبول کنیم خیلی زود به همه جا منتقل می‌شود.

اگر دو یا ده بیمار با این عوذه ها خوب شود قلقله ای به وجود می‌آید و بین همه مردم فراگیر می‌شود.

اصل باور داشتن طبیب است. البته باور طبیب سریع به شخص بیمار منتقل می‌شود زیرا شخصی وقتی به شما مراجعه کند به معنای این است که شما را قبول دارد و کار شما را قبول دارد. الان همه طب موجود در دنیا بر همین اساس تکیه دارند.

مردم چون اعتقاد به دکتر دارند خوب می‌شوند. قبلا عرض کردم که دارویی وجود ندارد. قرص های شیمیایی همه از خاک درست می‌شوند و خوردن خاک حرام است. مگر می‌تواند خاک دارو باشد؟

این حرف را از من بگیرید و پخش کنید: اگر مردم اعتقادشان را به دکترهای شیمیایی از دست بدهند یک داروی آن ها اثر نمی‌کند. اثر دارو برای باور ما است. دارو در اذهان ما ساخته می‌شود نه در کارخانه‌ی دارو سازی. لباس سفید آن ها، کچلی آن ها و گوشی آن ها و اطمینانی که با آن نسخه می‌نویسند باعث می‌شوند که ما اعتقاد پیدا کنیم.

بنابراین باور به طبیب هم کافی است. در جریان جابر که امام (ع) فرمود تربت بخور و عرض کرد خیلی خوردم و فایده ای نداشته است. امام به او آبی دادند و عرض کرد این شیرین ترین آبی بود که تا به حال خوردم. و فورا خوب شد. امام (ع) فرمود این همان تربتی است که گفتی از آن فایده ای ندیده ام.

مشکل ما این است که نه طبیب و نه بیمار باور ندارند.

کسی که در اغما رفته است و با دارو خوب می‌شود از باور دکتر است.

تجربه سی و پنج یا سی و هفت ساله من این است که اگر دعا در کنار دارو باشد اثر دارو تا صد در صد است. دارو به تنهایی اثر دارد ولی اندازه دارد و نیاز به مسائل دیگر دارد.

 

ریح البارده

 

هم خود باد سرد است و سرد هم ظاهر می‌شود. مثلا به عنوان سرماخوردگی کمر یا چشم که به آن ریح بارده می‌گویند. مثلا یک قسمتی از بدن مانند کمر قولنج می‌کند.

البته گفتیم طبع خود ریح سرد و خشک است.

در روایت آمده است:

وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَذْهَبَ بِالرِّيحِ‌ الْبَارِدَةِ فَعَلَيْهِ بِالْحُقْنَةِ وَ الْأَدْهَانِ اللَّيِّنَةِ عَلَى الْجَسَدِ وَ عَلَيْهِ بِالتَّكْمِيدِ بِالْمَاءِ الْحَارِّ فِي الْأَبْزَنِ‌ وَ يَتَجَنَّبُ كُلَّ بَارِدٍ يَابِسٍ وَ يَلْزَمُ كُلَّ حَارٍّ لَيِّن‌[طب الرضا، امام رضا ع، ص42.]

یعنی و هر کس خواست ریح بارده را از بین ببرد بر او باد استفاده از تنقیه با آب گرم و ولرم و روغن مالی با روغن های نرم (مانند) و بر او باد قرار دادن کیسه‌ی آب گرم با فشار روی محل درد و از غذاهای سرد و خشک پرهیز کند و از غذاهای گرم و مرطوب استفاده کند.

درمان باد سرد

بنابراین درمان باد سرد پنج چیز است: تنقیه، روغن مالی،کیسه آب گرم، پرهیز از سرد و خشک و استفاده از گرم و مرطوب

روغن های نرم مانند روغن زیتون و بنفشه و روغن های گرم به خصوص روغن «بان» که « دهن ذکر» یعنی روغن گرم است. روی محلی که می‌خواهید درمان شود مالیده شود.

کلمه «آبزن» فارسی است و همان کیسه‌ی آبی است که در داروخانه ها می‌فروشند. از آب گرم پر شود و روی محل درد گذاشته شود. چون همان کیسه ای است که در آن آب می‌زنند. امام (ع) همین کلمه فارسی را به کار برده است.

«تکمید» به معنای گذاشتن به همراه فشار است.

حنا و سرد و مورد را مخلوط می‌کنند و به آبزن معروف است. شاید به خاطر کثرت استعمال باشد ولی عرض کردیم که آبزن همان کیسه آب گرم است.

بنابراین خود باد سرد و خشک است و یکی از درمان های آن استفاده از تنقیه به خصوص با آب گرم است. افرادی که مبتلا به درد شدید در لگن هستند تنها درمان آن تنقیه با آب گرم است. افرادی که از درد لگن شکایت دارند از تنقیه با آب گرم استفاده کنند. نوعا درد در لگن بخاطر مصرف زیاد غذاهای سرد مانند ماست و هندوانه است و درد آن هم شدید است.

دستگاه های مخصوص تنقیه وجود دارد و از شلنگ دستشویی هم می‌توانند استفاده کنند.

بعید نیست که تنقیه با آب گرم برای سیاتیک هم مفید باشد زیرا سیاتیک هم درد سرد است.

یکی دیگر از درمان ها هم استفاده از روغن گرم و دیگری هم استفاده از کیسه آب گرم است.

«بان» یک گیاهی است که دانه های روغنی دارد و از آن عطر هم می‌گیرند و در عربستان است. معادل فارسی برای روغن «بان» ندیده ام.

ریح ام الصبیان

 

التهابات و نفس تنگی و التهابات ریه ای که بچه ها به آن مبتلا می‌شوند و سرفه می‌کنند.

در عربی از «ام» و «اب» به معنای صاحب استفاده می‌کنند. بنابراین باد ام صبیان به معنای بادی است که بچه ها صاحب آن هستند و مخصوص بچه ها است.

در روایت آمده است:

شَكَا رَجُلٌ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع فَقَالَ إِنَّ لِي صَبِيّاً رُبَّمَا أَخَذَتْهُ رِيحُ‌ أُمِ‌ الصِّبْيَانِ‌ فَآيَسُ مِنْهُ لِشِدَّةِ مَا يَأْخُذُهُ فَإِنْ رَأَيْتَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنْ تَدْعُوَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِالْعَافِيَةِ قَالَ فَدَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ثُمَّ قَالَ اكْتُبْ لَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ سُورَةَ الْحَمْدِ بِزَعْفَرَانٍ وَ مِسْكٍ ثُمَّ اغْسِلْهُ بِالْمَاءِ وَ لْيَكُنْ شَرَابُهُ مِنْهُ شَهْراً وَاحِداً فَإِنَّهُ يُعَافَى مِنْهُ قَالَ فَفَعَلْنَا بِهِ لَيْلَةً وَاحِدَةً فَمَا عَادَتْ إِلَيْهِ وَ اسْتَرَاحَ وَ اسْتَرَحْنَا[ طب الائمه، ابن سابور الزیات نیسابوری، ص88.]

مردی به امام صادق (ع) شکایت کرد و عرض کرد بچه ای برای من است که گاهی به ریح ام صبیان مبتلا می‌شود به گونه ای که از او به جهت شدت بیماری مایوس می‌شوم برای او دعا کنید تا خوب شود امام دعا کرد و فرمود هفت مرتبه سوره حمد را با زعفران و مشک بنویس و آن را بشور و یک ماه آن را مصرف کند و خوب می‌شود راوی گوید فقط یک شب به کودکم از این آب دادم و خوب شد و دیگر باز نگشت و هم او و هم ما راحت شدیم.

مشکلی که داریم مشک گیر نمی‌آید و اگر باشد خیلی گران است. مشک های الان صنعتی هستند.

در روایت دیگر آمده است:

كَتَبَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ ع بَعْضُ مَوَالِيهِ فِي صَبِيٍّ لَهُ يَشْتَكِي رِيحَ أُمِّ الصِّبْيَانِ فَقَالَ اكْتُبْ فِي‌ رَقٍ‌ وَ عَلِّقْهُ‌ عَلَيْهِ‌ فَفَعَلَ فَعُوفِيَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ الْمَكْتُوبُ هَذَا بِسْمِ اللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ الْحَلِيمِ الْكَرِيمِ الْقَدِيمِ الَّذِي لَا يَزُولُ‌ أَعُوذُ بِعِزَّةِ الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ مِنْ شَرِّ كُلِّ حَيٍّ يَمُوتُ[بحارالانوار، مجلسی، ج92، ص152.]

یعنی بعض از دوستداران حضرت امام عسکری برای او نوشتند و از ریح ام صبیان شکایت کردند امام فرمود در کاغذی بنویس و همراه کودک قرار بده آن هم این کار را کرد و بچه اش خوب شد و آن نوشته شده از این قرار بود بِسْمِ اللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ الْحَلِيمِ الْكَرِيمِ الْقَدِيمِ الَّذِي لَا يَزُولُ‌ أَعُوذُ بِعِزَّةِ الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ مِنْ شَرِّ كُلِّ حَيٍّ يَمُوتُ

آیا درست است انسان چیزی را بنویسد و همراه بیمار قرار دهد؟ از روایات استفاده می‌شود که می‌توان چنین کاری کرد. هنوز بین مردم این مسائل جا نیفتاده است.

در روایت دیگر آمده است:

أَنَّهُ كَتَبَ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع يَسْأَلُهُ عُوذَةً لِلرِّيَاحِ‌ الَّتِي تَعْرِضُ لِلصِّبْيَانِ فَكَتَبَ إِلَيْهِ بِخَطِّهِ بِهَاتَيْنِ الْعُوذَتَيْنِ وَ زَعَمَ صَالِحٌ أَنَّهُ أَنْفَذَهُمَا إِلَيَّ إِبْرَاهِيمُ بِخَطِّهِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‌ وَ لَا رَبَّ لِي إِلَّا اللَّهُ‌ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ لا شَرِيكَ لَهُ‌ سُبْحَانَ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ كَانَ وَ مَا لَمْ يَشَأْ لَمْ يَكُنْ اللَّهُمَّ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ رَبَّ مُوسَى وَ عِيسَى‌ وَ إِبْراهِيمَ الَّذِي وَفَّى‌ إِلَهَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ مَعَ مَا عَدَّدْتَ مِنْ آيَاتِكَ وَ بِعَظَمَتِكَ وَ بِمَا سَأَلَكَ بِهِ النَّبِيُّونَ وَ بِأَنَّكَ رَبُّ النَّاسِ كُنْتَ قَبْلَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ أَنْتَ بَعْدَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي تُمْسِكُ بِهِ السَّمَاوَاتِ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِكَ وَ بِكَلِمَاتِكَ التَّامَّاتِ الَّتِي تُحْيِي بِهِ الْمَوْتَى أَنْ تُجِيرَ عَبْدَكَ فُلَاناً مِنْ شَرِّ مَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ إِلَيْهَا وَ مَا يَخْرُجُ مِنَ الْأَرْضِ وَ مَا يَلِجُ فِيهَا وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‌ وَ كَتَبَ إِلَيْهِ أَيْضاً بِخَطِّهِ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ كَمَا شَاءَ اللَّهُ وَ أُعِيذُهُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَ جَبَرُوتِ اللَّهِ وَ قُدْرَةِ اللَّهِ وَ مَلَكُوتِ اللَّهِ هَذَا الْكِتَابُ مِنَ اللَّهِ شِفَاءٌ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ ابْنِ عَبْدِكَ وَ ابْنِ أَمَتِكَ عَبْدَيِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ[الکافی، کلینی، ط اسلامیه، ج2، ص572.]

به امام باقر (ع) نوشته شد و از عوذه ای که برای ریح ام صبیان سوال کرد امام برای او دو عوذه نوشت اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‌ وَ لَا رَبَّ لِي إِلَّا اللَّهُ‌ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ لا شَرِيكَ لَهُ‌ سُبْحَانَ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ كَانَ وَ مَا لَمْ يَشَأْ لَمْ يَكُنْ اللَّهُمَّ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ رَبَّ مُوسَى وَ عِيسَى‌ وَ إِبْراهِيمَ الَّذِي وَفَّى‌ إِلَهَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ مَعَ مَا عَدَّدْتَ مِنْ آيَاتِكَ وَ بِعَظَمَتِكَ وَ بِمَا سَأَلَكَ بِهِ النَّبِيُّونَ وَ بِأَنَّكَ رَبُّ النَّاسِ كُنْتَ قَبْلَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ أَنْتَ بَعْدَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي تُمْسِكُ بِهِ السَّمَاوَاتِ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِكَ وَ بِكَلِمَاتِكَ التَّامَّاتِ الَّتِي تُحْيِي بِهِ الْمَوْتَى أَنْ تُجِيرَ عَبْدَكَ فُلَاناً مِنْ شَرِّ مَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ إِلَيْهَا وَ مَا يَخْرُجُ مِنَ الْأَرْضِ وَ مَا يَلِجُ فِيهَا وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‌ و همچنین با خط خود برای او نوشت (عوذه دوم) بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ كَمَا شَاءَ اللَّهُ وَ أُعِيذُهُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَ جَبَرُوتِ اللَّهِ وَ قُدْرَةِ اللَّهِ وَ مَلَكُوتِ اللَّهِ هَذَا الْكِتَابُ مِنَ اللَّهِ شِفَاءٌ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ ابْنِ عَبْدِكَ وَ ابْنِ أَمَتِكَ عَبْدَيِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ

دو روایت درباره نوشتن و معلق کردن عوذه داریم ، یکی در الدعوات و یکی در کتاب کافی که در سند کافی خدشه ای است و شاید ابن هارون توثیق نشده است ولی روایت در کافی است.

صحبت راجع به ریح است که گاهی تعبیر به ریح بارده یعنی باد سرد می‌شود. رسیدیم به «ریح ام صبیان» که خواندیم. بحث خیلی مهم درباره ریح ام صبیان برای کودکان تازه متولد شده است.

جاوشیر

به جای استفاده از واکسیناسیون که همیشه مشکلاتی همچون نازایی و بیماری دارند باید از واکسن های طبیعی و اسلامی استفاده کرد.

اصلا استفاده از واکسن به صلاح نیست زیرا دشمن و صهیونیست ما را از این طریق می‌خواهند ما را نابود کنند و یک جوری مردم نازا بشوند.

الان بیست میلیون نازا در کشور وجود دارد که یکی از اسباب آن همین واکسن ها هستند. واکسن چیزی نیست که ایران بتواند تولید کند و باید حتما از خارج بیاید.

تازه شنیده ام که یکی از کشورهای اسلامی مانند مالزی می‌خواهند واکسن حلال درست کنند. معلوم نیست که واکسن چی هست که هم حرام است و هم نجس؟

معادل واکسن «جاوشیر» است که در فارسی به جاشیر یا گاوشیر می‌گویند. یک صمغ گیاهی است که بیشتر در لرستان و آن مناطق رشد می‌کند.

تعبیری که در روایت وارد شده است «عدسه» است. عدس جاوشیر که شاید برای اشاره به اندازه‌ی جاوشیر باشد که به اندازه یک عدس باشد.

در روایت آمده است:

از روایات بنی فضال است که امام فرمود «خذوا ما رووا و ذروا ما رئوا» و شاید خود رازی توثیق نشده باشد.

إِذَا وُلِدَ لَكُمُ‌ الْمَوْلُودُ أَيَّ شَيْ‌ءٍ تَصْنَعُونَ بِهِ قُلْتُ لَا أَدْرِي مَا نَصْنَعُ بِهِ قَالَ خُذْ عَدَسَةَ جَاوَشِيرَ فَدُفْهُ‌ بِمَاءٍ ثُمَّ قَطِّرْ فِي أَنْفِهِ فِي الْمَنْخِرِ الْأَيْمَنِ قَطْرَتَيْنِ وَ فِي الْأَيْسَرِ قَطْرَةً وَاحِدَةً وَ أَذِّنْ فِي أُذُنِهِ الْيُمْنَى وَ أَقِمْ فِي الْيُسْرَى تَفْعَلُ بِهِ ذَلِكَ قَبْلَ أَنْ تُقْطَعَ سُرَّتُهُ فَإِنَّهُ لَا يَفْزَعُ أَبَداً وَ لَا تُصِيبُهُ أُمُّ الصِّبْيَان‌[الکافی، کلینی، ط اسلامیه، ج6، ص23.]

یعنی هنگامی که برای شما فرزندی به دنیا آمد چه کار می‌کنید؟ عرض کردم نمی‌دانم چه می‌کنیم فرمود به اندازه‌ی یک عدس جاوشیر بگیر و در آب حل کن سپس در بینی راست دو قطره و در بینی چپ کودک یک قطره بریز و در گوش راست او اذان و در گوشت چپ اقامه بگو قبل از اینکه ناف او را جدا کنی زیرا اصلا به مبتلا به فزع (یعنی از خواب پریدن و ترسیدن و مشکلات جن زدگی) نمی‌شود و مبتلا به ام صبیان (یعنی بیماری های کودکان و التهاب ها و عفونت های کودکان) نمی‌شود.

اگر امام صادق (ع) از ما بپرسد که شما بعد از تولد فرزند چه می‌کنید ما جواب می‌دهیم واکسن می‌زنیم.

می‌شود اینگونه گفت که جاوشیر میوه ای به شکل عدس دارد ولی بعید است که این مراد باشد و از روایت استفاده می‌شود که به اندازه یک عدس از جاوشیر باشد که قرینه هم دارد زیرا اگر میوه عدس باشد با آب حل نمی‌شود.

شاید کمتر کشی این کارها را انجام بدهد. مدت ها پیش که اصلا این کارها را انجام نمی‌داد و حالا امروزه کمتر کسی انجام می‌دهد با وجود این روایت در کتاب کافی و سندی که می‌توان گفت شاید قابل اطمینان باشد.

متاسفانه مسلمانان و شیعیان دستورات ائمه (ع) را فراموش کردند و عمل نکردند.

بنده به افرادی سفارش کردم و انجام دادند و نتیجه دیدند و از واکسن هم استفاده نکردند.

شافیه

شاید بهترین درمان و درمان قطعی برای باد ام صبیان و التهاب کودکان و التهاب سینه و ریه و ریسه رفتن، داروی شافیه است. در روایت داروی شافیه آمده است:

…. وَ لِلْأَرْوَاحِ‌ الَّتِي‌ تُصِيبُ‌ الصِّبْيَانَ مِنْ أُمِّ الصِّبْيَان‌ِ وَ الْفَزَعِ الَّذِي يُصِيبُ الْمَرْأَةَ فِي نَوْمِهَا وَ هِيَ حَامِل‌[طب الائمه، ابن سابور الزیات نیشابوری، ص124.]

یعنی داروی شافیه برای بیماری های سخت کودکان مانند ام صبیان مفید است و برای بارداری که در خواب حالت ترس و فزع پیدا می‌کند مفید است.

ارواح در عربی به معنای بیماری های سخت استعمال می‌شود.

بنابراین جاوشیر که جایگزین خوبی برای واکسن و خیلی از دارو و درمان ها است و داروی شافیه برای ریح ام صبیان خیلی مفید است.

جدا کردن ناف دو مرحله دارد. یک مرحله بعد از زایمان است و مرحله دیگر ناف خود به خود می‌افتد.

کلمه «تقطع» که به معنای بریده شود است برای مرحله‌ی اول است که این کار کمی سخت است زیرا بچه با خون و مشکلاتی که دارد این کار انجام شود. جاوشیر که شاید بشود انجام داد ولی آمدن پدر و اذان و اقامه انجام دادن امروزه کمی سخت است.

تحنیک اولین چیزی است که در دهان بچه می‌گذارند. یا تربت سیدالشهدا باشد و یا آب فرات باشد. در روایت آمده است:

مَا إِخَالُ‌ أَحَداً يُحَنَّكُ بِمَاءِ الْفُرَاتِ‌ إِلَّا أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْت‌[الکافی، کلینی، ط اسلامیه، ج6، ص388.]

یعنی اگر آب فرات به عنوان اولین چیز درون دهان فرزند بریزید محب اهل بیت می‌شوند.

افرادی که اربعین به عراق رفته اند دیده اند که عراقی ها در آن چند روز دیوانه اهل بیت هستند و این بخاطر آب فراتی است که در دهان آن ها می‌ریزند.

اگر در زمان خودش انجام ندادند ما می‌گوییم که قضاء آن را در اولین فرصت بعدی انجام بدهند.

 

ریح البحر (بادی که سبب آن دریا است)

 

در روایت آمده است:

شَكَوْتُ إِلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع رِيحَ‌ الْبَحْرِ فَقَالَ قُلْ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَبَّ الْأَرْبَابِ يَا سَيِّدَ السَّادَاتِ يَا إِلَهَ الْآلِهَةِ يَا مَالِكَ الْمُلْكِ يَا مَلِكَ الْمُلُوكِ اشْفِنِي بِشِفَائِكَ مِنْ هَذَا الدَّاءِ وَ اصْرِفْهُ عَنِّي فَإِنِّي عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ أَتَقَلَّبُ فِي قَبْضَتِكَ فَانْصَرَفْتُ مِنْ عِنْدِهِ فَوَ اللَّهِ الَّذِي أَكْرَمَهُمْ بِالْإِمَامَةِ مَا دَعَوْتُ بِهِ إِلَّا مَرَّةً وَاحِدَةً فِي سُجُودِي فَلَمْ أُحِسَّ بِهِ بَعْدَ ذَلِك‌[طب الائمه، ابن سابور الزیات نیسابوری، ص118.]

یعنی به امام کاظم (ع) از باد دریا و دردی که در بدن است و منشا آن دریا است شکایت کردم فرمود در حال سجده بگو يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَبَّ الْأَرْبَابِ يَا سَيِّدَ السَّادَاتِ يَا إِلَهَ الْآلِهَةِ يَا مَالِكَ الْمُلْكِ يَا مَلِكَ الْمُلُوكِ اشْفِنِي بِشِفَائِكَ مِنْ هَذَا الدَّاءِ وَ اصْرِفْهُ عَنِّي فَإِنِّي عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ أَتَقَلَّبُ فِي قَبْضَتِكَ راوی می‌گوید از نزد امام برگشتم پس قسم به خدایی که آن ها را امام قرار داد این دعا را در سجده یک بار گفتم دیگر احساس درد دریا را احساس نکردم.

شاید اثراتی که ساکنان کشتی مبتلا به آن می‌شوند و دریا زدگی را نیز شامل بشوند.

 

ریح الشوکه

 

التهابی که در انگشت شصت یا در انگشت های دیگر به وجود می‌آید و ورم می‌کند و درد شدیدی دارد. دردی شبیه فرو رفتن خار در بدن دارد. شوکه یعنی خار ولی خاری در کار نیست و عفونت و التهابی است که در انگشت به وجود می‌آید. در اصطلاح عربی امروزی به آن «دُحاس» یا «داحِس» می‌گویند.

داروی شافیه

در اول روایتِ داروی شافیه آمده است:

أَنَّهُمْ‌ وَضَعُوا هَذَا الدَّوَاءَ لِأَوْلِيَائِهِمْ وَ هُوَ الدَّوَاءُ الَّذِي يُسَمَّى الشَّافِيَةَ وَ هُوَ خِلَافُ الدَّوَاءِ الْجَامِعَةِ فَإِنَّهُ لِلْفَالِجِ الْعَتِيقِ وَ الْحَدِيثِ وَ هُوَ لِلَّقْوَةِ الْعَتِيقَةِ وَ الْحَدِيثَةِ وَ الدُّبَيْلَةِ مَا حَدَثَ مِنْهَا وَ مَا عَتَقَ وَ السُّعَالِ الْعَتِيقِ وَ الْحَدِيثِ وَ الْكُزَازِ وَ رِيحِ الشَّوْكَةِ وَ وَجَعِ [الْعُنُقِ‌] الْعَيْنِ وَ رِيحِ السَّبَلِ وَ هِيَ الرِّيحُ تُنْبِتُ الشَّعْرَ فِي الْعَيْنِ وَ لِوَجَعِ الرِّجْلَيْنِ مِنَ الْخَامِّ الْعَتِيقِ وَ لِلْمَعِدَةِ إِذَا ضَعُفَت‌[طب الائمه، ابن سابور الزیات نیسابوری، ص124.]

یعنی ائمه این دارو را برای دوستداران خود قرار دادند و آن دوائی است که به آن شافیه گفته می‌شود که غیر از داروی جامعه است زیرا داروی شافیه برای فلج کهنه و تازه است و برای لقوه کهنه و تازه و دبیله(احتمالا آپاندیس) تازه و قدیمی و برای سرفه کهنه و جدید و برای کزاز و برای ورم شصت دست مفید است و برای چشم درد و گردن درد و برای التهاب چشم که سبب رویدن مو در چشم می‌شود مفید است و برای پا درد خوب است.

شیعیان دو داروی شناخته شده داشته اند یکی داروی جامع یا جامعه است و دیگری داروی شافیه است.

البته اگر گفتیم مراد از داروی جامعه همان داوری جامع امام رضا است که معلوم است ولی این روایت از یکی از نواده های میثم تمار است و شاید کسی بگوید که او زمان امام رضا (ع) را درک نکرده است تا داروی جامع را بشناسد.

به همین جهت شاید داروی دیگری غیر از داروی جامع باشد. ولی شاید این از نواده های با فاصله ای باشد که زمان امام رضا (ع) نیز بوده است.

کسی که سکته مغزی کرده است به تازگی یا در گذشته، داروی شافیه هر دو را درمان می‌کند.

بعضی بیست سال مبتلا به لقوه هستند و داروی شافیه برای آن ها مفید است.

البته به نظر می‌رسد علت ریح الشوکه بیشتر آلودگی و عفونت است. زخمی به وجود می‌آید و مبتلا به عفونت می‌شود.

در عراق مخصوصا زیاد دیده ام و آن را با پیاز آب پز درمان می‌کنند. پیاز را از وسط شکافته و انگشت را داخل آن می‌گذارند.

داروی شافیه خیلی مفید است. اگر کسی بتواند این دارو را صحیح درست کند و بلد باشد که چگونه از این دارو استفاده کند برای درمان تمامی بیماری ها کافی است.

داروی شافیه یک داروخانه و یک معجزه است زیرا کوری و کری را هم درمان می‌کند.

ساخت داروی شافیه خیلی سخت است زیرا نیازمند شیر گاو چرا و تازه زاییده باشد. یا شیر آغوز باشد یا شیر نزدیک آن باشد. و سیر و عسل و روغن زرد گاوی از گاو چرا نیاز دارد. جا و زمان خودش را می‌خواهد زیرا گاوها در زمان مشخصی زایش دارند و باید تمام موارد رعایت بشود.

این دارو برای هر بیماری زمان خاص و روش خاص و همراه خاص دارد.

بعضی سریع از کره های بازاری و شیرهای موجود بازاری داروی شافیه درست می‌کنند که هیچ فائده و خصوصیتی ندارد.

کار خیلی سختی است بنده یک بار در مشهد توانستم این دارو را اصولی درست کنم. در اطراف مشهد و مرز ترکمنستان شب ها ماندیم. و به همراه رئیس دانشگاه پزشکی مشهد. پنج یا شش نفر انسان کور از آلمان آوردند و ما این داروی شافیه را به آن ها دادیم و بینایی آن ها برگشت و یک قلقله ای در آلمان شد.

فکر نمی‌کنم کسی الان وجود داشته باشد که با داروی شافیه کار کند. ممکن است شافیه با آب مرزنجوش برای فلج یا با آب باران برای بینایی و با آب کندر و در موارد محدود استفاده کند ولی کمتر کسی است که در تمام موارد داروی شافیه بتواند کار کند.

داروی شافیه یا زیر خاکستر و یا زیر جو و یا زیر خاک باید دفن شود.

داروی شافیه برای پا درد مفید است ولی ما مجبوریم سه داروی شیطرج و پماد مفاصل و مرکب یک مفاصل بدهیم در حالیکه یک داروی شافیه کافی است.

داروی شافیه برای بیماری های مادرزادی بهترین درمان است. مشکلات مغزی را شافیه با آب مرزنجوش درمان می‌کند.

الان برای بچه های معلول مانند اوتیسم و سی پی و فلج های مغزی و افرادی که اکسیژن به مغزشان نرسیده شافیه مفید است و مشکلات آن ها را حل می‌کند. سندرم «داوون» که مرتفع شدن آن معجزه می‌خواهد.

یک روزی یکی از اساتید دانشگاه پزشکی یزد به عنوان اعتراض گفت مگر پیامبر و اهل بیت می‌تواند سندرم داوون را درمان کند؟ گویا پیامبری که می‌تواند مرده را زنده کند راحت از درمان سندرم داوون است. یعنی چیزی است که اصلا امکان ندارد.

به او گفتم پیامبر و ائمه نمی‌خواهد، خود من تا به حال صدها نفر درمان کرده ام و اگر بیمار داری من درمان می‌کنم. درمان آن همین شافیه است.

در برابر کلمات ائمه باید سر خم کنند ولی الان خودی ها دارند به ما آسیب می‌رسانند.

ریح الشوکه در غیر انگشتان

ریح الشوکه بیشتر در سر انگشتان است ولی امکان دارد در جای دیگر بدن هم به وجود بیاید که قابل تحمل نیست. مثلا ممکن است که در چشم به وجود بیاید.

در روایتی آمده است:

كَانَتْ أُمُّ غَسَّانَ مَكْفُوفَةً، فَقُلْتُ: مَا أَذْهَبَ بَصَرَكِ؟ قَالَتْ: ” §كَانَتْ رِيحُ الشَّوْكَةِ، وَكُنْتُ أُحَمُّ إِذَا أَخَذَتْنِي، فَعَلِقَتْنِي فِي عَيْنِي، فَمَكَثْتُ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ لَا أَنَامُ فِي لَيْلِي، عَيْنِي تَؤُزُّنِي وَتُقْلِقُنِي، فَبَيْنَا أَنَا قَاعِدَةٌ ذَاتَ لَيْلَةٍ إِذْ صَاحَتْ عَيْنِي صَيْحَةً وَهَرَاقَتِ الدِّمَاءَ، فَضَرَبْتُ بِيَدِي، فَاسْتَخْرَجْتُ حَدَقَتِي مِنْ بَيْنِ جُفُونِي، كَأَنَّهَا كَبِدُ سَخْلَةٍ، وَشَهِدَنِي رَبِّي عِنْدَ ذَلِكَ، فَرَفَعْتُهَا إِلَى السَّمَاءِ فَقُلْتُ: اللَّهُمَّ كَانَتْ خَلْقَكَ خَلَقْتَهُ وَخَوَّلْتَنِيهِ، وَكُنْتَ أَمْلَكَ بِهِ مِنِّي، اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَهَا فِي الْجَنَّةِ “[غریب الحدیث، ابراهیم الحربی، ج3، ص981.]

یعنی به خانم ام غسان گفته شد چه چیزی بینایی تو را از بین برد؟ گفت التهابی در انگشت داشتم که موقع ابتلا تب میکردم و به چشم من سرایت کرد و تا چهار ماه از درد نتوانستم بخوابم

این ریح الشوکه است که علت کوری این زن شده است. بنابراین داروی شافیه خیلی اهمیت دارد.

ریح قولنج و ریح بواسیر و ریح گوش و ریح سبل که سبب رویش مو در چشم است، در محل خود ذکر خواهد شد.

 

ریح الشابکه

 

دردی است که کل بدن را درگیر میکند. چیزی شبیه تشنج یا قولنج است. افرادی مراجعه می‌کنند که سر تا پای آن ها درد دارد و بدن آن ها خشک مانند چوب شده است که همان «شابکه» است. شابکه مفاصل را کلامفصل می‌کند.

درمان ریح الشابکه با شنبلیله و انجر

در روایت آمده است:

مِنَ الرِّيحِ‌ الشَّابِكَةِ وَ الْحَامِ وَ الْإِبْرِدَةِ فِي الْمَفَاصِلِ‌ تَأْخُذُ كَفَّ حُلْبَةٍ وَ كَفَّ تِينٍ يَابِسٍ تَغْمُرُهُمَا بِالْمَاءِ وَ تَطْبُخُهُمَا فِي قِدْرٍ نَظِيفَةٍ ثُمَّ تُصَفِّي ثُمَّ تُبَرِّدُ ثُمَّ تَشْرَبُهُ يَوْماً وَ تَغِبُّ يَوْماً حَتَّى تَشْرَبَ مِنْهُ تَمَامَ أَيَّامِكَ قَدْرَ قَدَحٍ رَوِيٍّ[الکافی، کلینی، ط اسلامیه، ج8، ص191.]

یعنی برای ریح شابکه و خلط نارس و سردی مفاصل دو کف شنبلیله و یک کف انجیر خشک روی آن ها آب ریخته شود تا روی آن ها با آب گرفته شود و در یک دیگ تمیز پخته می‌شود و صاف می‌شود و سرد می‌شود و یک روز در میان مصرف می‌شود تا اینکه تمام روزها به اندازه یک لیوان بزرگ نوشیده شود.

ما می‌گوییم باید در شش یا هشت روز به اندازه دو لیوان مصرف شود. یعنی به اندازه ای در روزها مصرف شود که در مجموع شش یا هشت روز به اندازه دو لیوان برسد.

هم برگ و هم تخم شنبلیله استفاده می‌شود و به نظر می‌رسد بیشتر مراد برگ شنبلیله است.

باید حالت پختن محقق شود.

شاید مراد این باشد که مقداری که ذکر شده است در روایت برای هر روز باشد. و احتمال دارد که یک بار پخته شود و در چند روز پخته شود ولی تجربه نشان داده است که این مقدار برای یک روز است.

لیوان بزرگ اندازه دو لیوان امروزی است که به آن «قدح روی» می‌گویند. یعنی لیوانی که انسان را سیر آب می‌کند.

شاید مراد از «ابرده فی المفاصل» رماتیسم باشد. و ما این دارو را برای رماتیسم تجویز می‌کنیم ولی تجربه این است که بیست درصد درمان می‌کند یا باید به مدت طولانی مصرف شود ولی به همراه آن طریفل می‌دهیم که صد در صد درمان شود. دو قوطی طریفل درمان می‌کند و مردم راضی بوده اند.

سعوط عنبر و زنبق

در روایت آمده است:

جابربن حیان شاگرد امام صادق (ع) بوده است. این شخص همان جابر معروفی است که موسس علم جبر و شیمی است.

كَتَبَ جَابِرُ بْنُ‌ حَسَّانَ‌ الصُّوفِيُّ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَنَعَتْنِي رِيحٌ شَابِكَةٌ شَبَكَتْ بَيْنَ قَرْنَيَّ إِلَى قَدَمَيَّ فَادْعُ اللَّهَ لِي فَدَعَا لَهُ وَ كَتَبَ إِلَيْهِ عَلَيْكَ بِسُعُوطِ الْعَنْبَرِ وَ الزَّيْبَقِ عَلَى الرِّيقِ تُعَافَى مِنْهَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى فَفَعَلَ ذَلِكَ فَكَأَنَّمَا نَشَطَ مِنْ عِقَال‌[طب الائمه، این سابور الزیات نیسابوری، ص70.]

یعنی جابر بن حیان به امام صادق (ع) نوشت ریح شابکه مانع از آمدن من شد از سر تا نوک پا درد می‌کند و برای من دعا کن و امام برای او دعا کرد و نسخه نوشت بر تو باد با عنبر و زنبق ناشتا در بینی بریز ان شاء الله خوب می‌شوی

شبکت یعنی قابل خم شدن نیست و خشک شده است.

این نسخه برای ما است زیرا جابر با دعای حضرت خوب می‌شد ولی حضرت این نسخه را نوشت تا ما از آن استفاده کنیم.

انفیه باید به مقدار صدق باشد.

عنبر استخوان یک نهنگی است. این نهنگ ها بعد از مردن و آمدن استخوان ها به ساحل، خوش بو هستند که الان پیدا نمی‌شود و هر چه هست الان شیمیایی است.

اگر کسی این دارو را بتواند درست کند و به بینی بکشند ریح شابکه درمان می‌شود.

داروهای خیلی مهم است که به مشک و عنبر و طوطیا و چیزهایی از این قبیل نیاز دارد ولی ما هنوز به دست نیاورده ایم. اگر بتوانیم در آینده انشاء الله این دارو ها را به دست بیاوریم طب اسلامی دیگر هیچ نقصی نخواهد داشت.

برگرفته از سایت دعا 786

بازنشر : سایت ملکوتی ها بزرگترین سایت ذکر و دعا و تعبیر خواب و فال

بیشتر بخوانید  دعای نجات از تنگی رزق و روزی - ذکرهای افزایش روزی و غنی شدن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *