در این پست از سایت ذکر و دعا و فال و طالع ملکوتی ها malakootiha.com تعبیر خواب عاشورا و صحرای کربلا – دیدن کاروان کربلا در خواب تعبیرش چیست چیست را برای شما دوستان گرامی قرار دادیم . اگر به دنبال تعبیر خواب واقعه عاشورا و صحنه کربلا و کاوران امام حسین در کربلا و عصر عاشورا و جنگ روز عاشورا و عزاداری روز عاشورا هستید پیشنهاد میکنم این پست از سایت ملکوتی ها را از دست ندید که کاملترین تعبیر خواب عاشورا و عزاداری روز عاشورا را قرار دادیم …
تعبیر خواب عاشورا و صحرای کربلا – دیدن کاروان کربلا در خواب تعبیرش چیست,تعبیر خواب عزاداری روز عاشورا,تعبیر خواب صحنه کربلا,تعبیر خواب امام حسین در کربلا,تعبیر خواب عصر عاشورا,تعبیر خواب جنگ روز عاشورا,معنی و مفهوم عاشورای حسینی در خواب
تعبیر خواب عاشورا و صحرای کربلا – دیدن کاروان کربلا در خواب تعبیرش چیست
یکی از پدیده های شگفت انگیز که از حقایق غیبی پرده برمی دارد، خواب هایی است که در منابع اسلامی از آنها به «رؤیای صادقه » تعبیر می شود و در قرآن کریم نمونه های مستندی از این گونه خواب ها ذکر شده است .
در روایات امامان معصوم، چنین آمده که خواب راستین الهامی است از سوی خداوند متعال بر بنده مؤمن که او را از خیر و شری که در آینده به او خواهد رسید، خبر خواهد داد . در حدیثی از رسول اکرم (ص) نقل شده است: کسی که به رؤیای صادقه ایمان ندارد به خدا و رسولش ایمان نخواهد داشت .
آن حضرت در سخن دیگری فرموده اند:
راستگوترین افراد در میان شما فردی است که رؤیایش صادق تر و مطابق با قیقت باشد . در حدیثی به نقل از رسول اکرم (ص) می خوانیم: «ان الرؤیا جزء من سته و اربعین جزء من النبوه; رؤیای صادق یک جزء از چهل و شش جزء امر نبوت است .»
عباده بن صامت از خاتم پیامبران حدیثی نقل نموده است بر این وجه که مقصود از آن بشارت که در قرآن شریف برای افراد باایمان و پرهیزگار آمده (لهم البشری فی الحیوه الدنیا) رؤیای راستین و صالحی است که مؤمن برای خود می بیند و یا دیگران برایش می بینند و چنین رؤیایی در واقع کلامی است از خداوند که در حال خواب با بنده اش می گوید .
البته بین رؤیاهای راستین و خواب های غیرواقع و آشفته تفاوت های اساسی وجود دارد و این گونه نیست که هر نوع خواب دارای معنا و مفهوم واقعی باشد و آنان که بر این باورند که هر خوابی بصورت رمزی حقایقی را برای فرد خواب بین روشن می کند سخت در اشتباه هستند .
زیرا رؤیاهای ناشی از آشفتگی های روانی و آرزوهای اشخاص که در هنگام روز در ذهن می پرورانند، تخویفهای شیطانی و عکس العمل طبایع و مزاج بیمار و اختلالات هورمونی اساس درستی نداشته و فاقد هرگونه اعتباری هستند و متاسفانه کم نیستند افرادی که اینگونه خواب های آشفته را به عنوان رؤیاهای درست تلقی نموده و با رؤیاهای صادقه مخلوط می کنند .
و نیز ما باید متوجه این واقعیت باشیم که اولا همه رؤیاها بنیان درستی ندارند و ثانیا از نظر موازین اسلامی ما اجازه نداریم براساس رؤیاهایی که می بینیم در قلوب برادران مسلمان امواجی از وحشت و هاله ای از نگرانی پدید آوریم، برخورد خردمندانه با چنین مسائل و رعایت موازین اخلاقی اصل مسلمی است که باید مطمح نظر دوستداران حقیقت قرار گیرد .
خواب هایی که مربوط به مبشرات معنوی بوده و ما از آنها به عنوان رؤیاهای صادقه تلقی می کنیم حقیقتی را به انسان الهام می نماید که روح و روانش را در ثبات و آرامش فرو می برد، البته در مواقعی این خوابها ظاهری غمگین دارند ولی نباید از خاصیت آموزندگی و هشدار دهندگی آنها غافل بود و این که در مواقعی انسان را متوجه حقایقی کرده و طریق حق را از باطل روشن می کند .
بدون شک قلب پاک و عاری از هواهای نفسانی نقش مؤثر و سازنده ای در این مورد دارد و رؤیاهای صادقه چون فروغ های فروزان بر سینه این انسان ها انعکاس یافته تا چشم دل آن را مشاهده کند نفس طیب و طاهری که از آلودگی های دنیایی و شهوانی و وابستگی های مادی رهایی یافته در عالم رؤیا مجالی یافته تا مشهوداتی را که در عالم ملکوت و جایگاه عرشیان و قدسیان کشف کرده بازگو نماید .
اما اگر نفسی چراگاه شیطان است و وسوسه های او بوستان روانش را از تعفن گناه و عصیان پر کرده القائاتی خوفناک و در عین حال بی اساس و آشفته بر قلبش وارد می شود که هراس انگیز و توام با نگرانی است بر این اساس رؤیاهای راستین میوه تزکیه روح، تلاش معنوی و کوشش های عبادی است و به منزله اجر و پاداش خداوند به بنده اش تلقی می گردد و ممکن است انسان نیکوکار از این رهگذر در موضوعاتی به بینش و معرفت خود بیفزاید و یا با مشاهده مسائلی که در حالت عادی از آنها آگاهی نداشت در امور زندگی مراقبت بیشتری داشته و خود را به مسیر صدق و صفا و حقیقت نزدیک سازد .
نگارنده در این نوشتار کوشیده است تا حماسه شکوهمند عاشورا و رهبری این قیام جاودانه را در آیینه رؤیاهای صادقه مورد بررسی گذرا قرار دهد .
خاک خونین
حافظ (ابوالقاسم طبرانی) در کتاب «المعجم الکبیر» پس از چند واسطه از «ام سلمه » روایت کرده است ک رسول خدا (ص) روزی به خواب رفته بود وقتی بیدار شدند مشاهده کردیم آشفته به نظر می رسیدند و در دست مبارکشان تربتی سرخ رنگ بود و آن را می گردانیدند . پرسیدم این تربت چیست؟ فرمودند: جبرئیل مرا خبر داد که حسین (ع) در سرزمین عراق کشته می شود و این آن تربت است .
تعبیر خواب عاشورا و صحرای کربلا – دیدن کاروان کربلا در خواب تعبیرش چیست
هم چنین «حاکم، ابوعبدالله نیشابوری » در «المستدرک » چنین مضمونی را نگاشته است .
ابن عساکر، در «تاریخ دمشق » پس از چند واسطه از «علی بن زید بن جذعان » روایت کرده است که: ابن عباس از خواب بیدار شد، در حالی که عبارت «انا لله و انا الیه راجعون » را بر زبان جاری می کرد و می گفت: سوگند به خدا که حضرت امام حسین (ع) را به شهادت رسانیدند . مستمعین و یارانش گفتند این گونه نیست . جواب داد: رسول خدا را در عالم رؤیا دیدم که شیشه ای از خون با خود داشت و به من فرمود هیچ می دانی بعد از من چه کردند؟ فرزندم، حسین را کشتند و این حاوی خون او و یاران اوست که آن را به سوی خدای – عزوجل – بالا می برم «ابن جزعان » افزوده است، تاریخ این داستان و حتی ساعت وقوع آن را نوشتند، پس از ۲۴ روز به مدینه خبر رسید که حضرت امام حسین (ع) در همان روز و همان وقت مشخص شده در رؤیا به شهادت رسیده است .
البته بین رؤیاهای راستین و خواب های غیرواقع و آشفته تفاوت های اساسی وجود دارد و این گونه نیست که هر نوع خواب دارای معنا و مفهوم واقعی باشد و آنان که بر این باورند که هر خوابی بصورت رمزی حقایقی را برای فرد خواب بین روشن می کند سخت در اشتباه هستند .
حافظ ترمذی در کتاب «الجامع الصحیح » از ابوسعید، اشج از ابوخالد احمر از رزین از سلمی روایت کرده که وی گفته است بر ام سلمه وارد شدم دیدم مشغول گریستن است سؤال کردم چرا گریه می کنی گفت رسول خدا را در خواب دیدم که بر چهره مبارک و سرش خاک نشسته بود عرض کردم یا رسول الله (ص) شما را چه شده فرمود: لحظه ای پیش ناظر شهادت فرزندم حسین بودم .
ام الفضل، همسر عباس بن عبدالمطلب (عموی رسول خدا) که نامش «لبابه » بود، رؤیایی دید که موجب نگرانی و تالم خاطر وی گردید و برای تعبیر آن به محضر رسول خدا شرفیاب گردید و خواب خویش را چنین بیان کرد: در رؤیایی مشاهده نمودم عضوی از اعضای بدن شما در خانه ام واقع شده است، حضرت محمد (ص) خوابش را چنین تعبیر فرمود: دخترم فاطمه (س) پسری به دنیا خواهد آورد و تو او را به شیر قثم (یکی از فرزندان عباس) شیر خواهی داد . مدتی نگذشت که فاطمه زهرا [س] امام حسین (ع) را به دنیا آورد و «لبابه » وی را برای شیر دادن به نزد خود برد .
در کتاب «مدینه المعاجز» آمده است: زن ابوسفیان به خانه رسول اکرم (ص) آمد و در کنار عایشه قرار گرفت و گفت رؤیای شگفتی دیدم، مایلم، آن را برای پیامبر نقل کنم و خواب خود را چنین بیان کرد: خورشیدی عالم افروز را دیدم که ماهی از آن بیرون آمد و نور آن بر تمام جهان تابیدن گرفت، از آن ماه دو ستاره برخاست که جهان را روشن نمود . در این میان ابر تیره ای نمودار شد و ماری از آن خارج شد و دو ستاره را بلعید . مردم بر این ماجرا گریستند و محزون گشتند . عایشه این خواب را به پیامبر اکرم (ص) عرضه داشت، آن حضرت با شنیدن این رؤیا سیمایی دگرگون یافت و فرمود خورشید جهانتاب من هستم و دخترم فاطمه زهرا (س) آن ماه است و منظور از آن دو ستاره امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هستند آن ابر سیاه معاویه می باشد و ماری که از آن برون شده، فرزندش یزید است . البته اگرچه یزید تنها دستور به قتل حضرت امام حسین (ع) داد ولی باید به این واقعیت اشاره نمود که معاویه برای تثبیت قدرت وی و بیعت گرفتن از مردم برای پسرش، یزید حضرت امام حسن (ع) را مانعی بزرگ بر سر راه خود می دید و لذا به شهادت ایشان اقدام نمود .
کاروان کربلا
در برخی روایات و منابع تاریخی چنین ذکر شده است که وقتی حضرت امام حسین (ع) خواست از بیعت با یزید امتناع کند و از مدینه بیرون آید . در شب نخست بعد از آن که از نزد حاکم این شهر – ولید – جدا شد به زیارت مرقد منور جدش رسول الله (ص) رفت و روی به آن روضه مطهر نمود و گفت: ای خدای من، این قبر فرستاده تو (حضرت محمد «ص ») است و من فرزند دختر او هستم و آنچه برایم رخ داده است بر آن آگاهی، خوبی ها را دوست دارم و از منکرات متنفرم . ای پروردگاری که دارای مقام والایی هستی، به حق این قبر منور و آن کسی که در درونش آرمیده است هر آنچه رضای تو و رسولت در آن نهفته برایم برگزین .
به دنبال این سخنان تاثر انگیز، آن امام همام به شدت گریست و همچنان بر سر قبر جدش بود تا حوالی صبح که سر بر قبر گذارده و خوابش برد و در عالم رؤیا رسول خدا را دید در حالی که گروهی از فرشتگان او را در میان گرفته بودند . سپس پیامبر اکرم (ص) او را در آغوش گرفت و میان دو چشمش را بوسید . آن گاه فرمود: ای محبوب من، حسین جانم، گویا تو را مشاهده می کنم که به زودی به خون خویش آغشته شده، و در زمین کربلا گروهی سرت را بریده در حالی که تشنه کام هستی . سومین فروغ امامت گریست و از آخرین فرستاده الهی خواست تا او را به همراه خود ببرد ولی رسول خدا (ص) خطاب به وی فرمود: به دنیا بازگرد تا شهادت نصیبت گردد و آن پاداش عظیمی که خداوند برایت مقرر داشته است به تو برسد . سپس امام از خواب بیدار شد و آنچه را در این رؤیا دیده بود برای خاندانش بازگفت و این ماجرا سبب تاثر و شیون آنان گشت .
کاروان کربلا وقتی به منزل «قصر بنی مقاتل » رسید، بنا به نقلی «عقبه بن سمعان » که از یاران و همراهان کاروان امام بود و بسیاری از روایات واقعه عاشورا از وی نقل شده است، می گوید: شب هنگام در رکاب امام حرکت کردیم و چون ساعتی راه پیمودیم حضرت امام حسین (ع) را خواب کوتاهی فرا گرفت و به زودی دیدگان خود را گشوده و فرمود: انا لله و انا الیه راجعون، الحمد لله رب العالمین و دو یا سه بار آیه «استرجاع » را تکرار فرمود . حضرت علی اکبر (ع) وقتی متوجه دگرگونی حال پدر شد و دید مدام آیه استرجاع را بر زبان جاری می نماید، اسب خود را به سوی مرکب پدر هدایت کرد و خطاب به حضرت اباعبدالله (ع) عرض کرد: پدر جان، فدایت شوم برای چه اظهار نگرانی می کنی و استرجاع فرموده و زبان به حمد خدای خویش گشوده اید . امام لب به سخن گشود و فرمود: فرزندم، اندکی که خواب رفتم در حالت رؤیا سواری عنان اسب را کشید و گفت این جمعیت در حال حرکت اند و به استقبال مرگ می روند .
تعبیر خواب عاشورا و صحرای کربلا – دیدن کاروان کربلا در خواب تعبیرش چیست
علی اکبر (ع) در این مصاحبه معرفتی سربلند و پیروز بیرون آمد و با قوت قلب و شهامتی شگرف خطاب به پدر بزرگوار خویش عرض کرد: خداوند پیشامد بدی برایتان پیش نیاورد . آیا ما بر حق نیستیم؟ پدر فرمود: سوگند به خداوندی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حقیم . حضرت علی اکبر (ع) با شنیدن این سخن چون گل شکفته شد و عرض کرد: پس وقتی بر حق بودن ما قطعی است، دیگر از مرگ باکی نداریم . پدر که چنین معرفتی را از پسر دید، فرمود: خدایت پاداشی نیکو عطا نماید . بهترین پاداشی که باید فرزندی از پدر دریافت کند .
خواب هایی که مربوط به مبشرات معنوی بوده و ما از آنها به عنوان رؤیاهای صادقه تلقی می کنیم حقیقتی را به انسان الهام می نماید که روح و روانش را در ثبات و آرامش فرو می برد، البته در مواقعی این خوابها ظاهری غمگین دارند ولی نباید از خاصیت آموزندگی و هشدار دهندگی آنها غافل بود .
مقتل نویسان، چنین نوشته اند: به هنگام سحر عاشورا، حضرت امام حسین (ع) را خوابی مختصر در ربود و چون بیدار شد، فرمود: هیچ می دانید چه در خواب دیدم؟ عرض کردند چه چیزی را مشاهده کردید؟ فرمودند: در عالم رؤیا دیدم گویا سگ هایی قصد حمله دارند و میان آنها
سگی ابلق را دیدم که یورش او به من سخت تر بود و گمان می رود آن کس که قاتل من خواهد بود مردی ابرص باشد آن گاه افزودند پس از آن رسول خدا (ص) را با جمعی از اصحابش دیدم که می فرمود: فرزندم، تو شهید آل عترت هستی و عرشیان ورودت را به یکدیگر مژده داده و در شب آینده نزد من خواهی بود . پس بشتاب و این فرشته الهی است که برای جمع آوری خونت آمده است . امام پس از این سخنان افزود این است خوابی که دیدم و پیوستن ما به عالم قدس و ملکوت و رهایی از این دنیا، نزدیک شده است .
کردار و گفتار
شخصی به نام عبدالله ریاح، مرد نابینایی را دید و سبب کوری او را پرسید . او گفت: همراه سپاهیان اموی در کربلا بودم، ولی در جنگ علیه امام حسین (ع) و یارانش حضور نداشتم، شبی به خواب رفتم و در عالم رؤیا فردی را با قیافه ای موحش دیدم که مرا خطاب قرار داده و می گوید: رسول الله، تو را احضار نموده اند، گرچه من به دلیل هراسی که داشتم در رفتن تعلل ورزیدم، اما به اجبار مرا نزد آن سرور عالمیان بردند . آن حضرت را با قیافه ای خشمناک دیدم به پیشگاه مبارکشان سلام کردم و عرض نمودم: یا رسول الله، به خدا قسم، من حتی به سوی خاندان و اهل بیت تو در کربلا تیری نیفکندم و نیزه ای پرتاب ننمودم . پیامبر فرمود: آیا سبب آن نشدی که لشکر ظلم از لحاظ تعداد افزون گردد . سپس آن حضرت از طشت خونی که در مقابلشان بود، مشتی برگرفته و برچشمانم مالیدند . دیدگانم از آن سوخت و چون بیدار شدم خود را نابینا یافتم .
البته ما که کرارا این ذکر را بر زبان جاری می سازیم: یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما، باید متوجه این واقعیت باشیم که زبان و نیت و اعمال و رفتارمان با یکدیگر هماهنگی داشته باشند و به آنچه می گوییم باور داشته باشیم و آنچه را باور داریم عمل کنیم . شهید دستغیب نقل کرده است یکی از دوستان، این حکایت را تعریف کرد: مکرر بر زبان جاری می کردم: «یا لیتنی کنت معکم » یعنی ای امام حسین (ع) و یاران آن امام، کاش من هم با شما بودم; و تصور می کردم، ثواب شهدای کربلا را خواهم داشت . شبی در عالم رؤیا وقایع کربلا را آن طور که اهل منبر می گفتند، ملاحظه کردم، لشکر امام و سپاه «ابن سعد» در مقابل هم قرار گرفتند و من رو به خیمه های سالار شهیدان رفتم و جزء اصحابش قرار گرفتم . آن وقت بنی هاشم یکی یکی به عرصه رزم رفتند . پیش خود می گفتم الآن نوبت من فرا می رسد و موقع فداکاری نزدیک است، مواظب بودم که آقا امام حسین (ع) مرا نبیند بعد به سرعت پا به فرار گذاشتم و به قدری در متواری شدن التهاب و هیجان داشتم که از سرعت و دویدن از خواب بیدار شدم . آری با زبان و لفظ کار درست نمی شود و گاهی انسان طی رؤیایی صادق مورد امتحان قرار می گیرد .